زاهدان: مصالحه ،آتش یا آلترناتیویی دیگر؟

30 10 2022

نویسنده مطلب: هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)

قتل عام جمعه خونین زاهدان را بشدت ملتهب کرد. پس از گذشت حدود یکماه از آن فاجعه، جند روز قبل  گزارش های  موثقی از تهدید مولوی عبدالحمید بوسیله سپاه منتشر شد. تهدید و توهین و دروغ پراکنی ازجانب سپاه و کلا رژیم جمهوری اسلامی جای تعجب هم نیست. محکوم کردن این نوع تهدید ها منجمله تهدید مولوی عبدالحمید  هم بسیار ضروری است ولی نباید تهدید اساسی  کل  رژیم را بر علیه مردم ایران فراموش کرد. مولوی عبدالحمید فردی است  که نخواست بیش از اصرار بر محاکمه قاتلان جمعه خونین  بوسیله مقامات پیش برود. ولی او پس از  نگرفتن پاسخ از جانب مقامات   و گسترش و رادیکالیزه شدن اعتراضات جمعه ها که  رژیم را هدف می گرفت، در موقعیتی قرار گرفت که مسؤلان بالا و حتی رهبری را هم در این رابطه مسؤل بداند. با لحنی رادیکال تر همه قربانیان کشور را شهید و حکومت را با لحنی بی سابقه ستمگر  بنامد و دعا کند که مردم از شر آن نجات پیدا کنند.

بدنبال این سخنان مولوی، سپاه حرف های  او  را “تحریک آمیز” و  بر علیه نظام  و رهبری قلمداد  کرد و دست به تهدید او زد.  بدنبال این تهدیدات با وجود آنکه مولوی و طرفدارنش هر نوع تحریکی را رد کرده و اظهارات مقامات را “بی انصافانه ”  و یا تحریک مقامات برای رسیدگی به وقایع  جان خراش زاهدان قلمداد کرده اند و  با لحنی نرمتر سخن گفته اند ولی  کماکان خواهان محاکمه افراد خطا کار بوده اند. در حالیکه تشنج بالا می گرفت و تعداد کثیری از مولویان و سر طایفه ها  حمایت خود را از مولوی اعلام می کردند ، لحن تند مقامات هم بمنظور رسیدن به یک نوع سازش عوض شد. رئیسی هم  شخصا و احتمالا از جانب خامنه ای برای آرام کردن اوضاع قدم پیش گذاشته است. 

 رژیم به منظور رسیدن به چنین سازشی دو مقام انتظامی یعنی رئیس پلیس و رئیس کلانتری ۱۶ زاهدان را بر کنار کرده است و اعلام شده که از این طریق خسارت وارده بر “جان باختگان بی گناه و خانواده های آنان” جبران شود. دستگاه امنیتی رژیم  مجموع کشته شدگان جمعه خونین را ۳۵ نفر می داند در حالی که منابع مستقل هویت نزدیک به صد نفر از این جانباختگان را اعلام کرده اند. در همان حال مقامات رژیم کشته شدگان را مجموعه ای از اغتشاشگران و یا تروریست ها، عده ای بیگناه و ماموران انتظامی می داند. این هم بدین معنا است که آنها احتمالا به خانواده های تعداد کمی که بیگناه تلقی می کنند بنحوی خونبها پرداخت کنند.  مقامات رژیم  هم از “قصور و یا تقصیر احتمالی” سخن گفته اند تا بررسی شود تا درصورت مشخص شدن چنین قصوری  بر خورد قانونی به عمل آید. این یک عقب نشینی بسیار سطحی است و نتوانسته است رضایت معترضان و منجمله  مولوی را فراهم کند.  مولوی هم نکات مثبتی در بیانیه شورای تامین امنیت استان دیده  ولی مطالبات خود را در مورد دلجوئی از خانواده های قربانیان،عزل و برکناری مقصران کشتار در هرسطحی هستند و نه اینکه محدود به مقامات میانی  باشد، تکرار کرده است. او خواهان ورود هیئت حقیقت یاب از مرکز کشور شده است. اما این مطالبات در کنار  اظهارات کلی او در مورد گسترش آزادیها و تکثرگرائی ساختار قدرت در همین چهارچوب  هنوز  بمعنای  محدود کردن حرکات به مطالبه حوئی اصلاح طلبی است. 

اینکه مقاما ت رهبری و سپاه  و اطلاعات چه برنامه ای داشتند و یا دارند  و چه  میـتوانند بکنند روشن نیست اما شاید متوجه شده اند  هر نوع حرکتی بر علیه مولوی   می تواند به تشنجات وسیع و حتی  کشتار عظیمی منجر شود که امکان کنترل آن در سراسر سیستان و بلوچستان بسیار دشوار خواهد بود. چون  مولوی نیروی عظیمی  در پشت سرخود دارد و طرفداران قابل توجهی در میان سنیان خراسان و گلستان و طالبان  افغانستان  هم  دارد که  حتی از جنگیدن هم ابائی ندارند. البته تنها و تنها خود مولوی است که میـتواند آنها را تا حدودی کنترل کند و از دست زدن به عملیات تشنج زا بازدارد.

مولوی و طرفداران او  در پاسخ به تهدید ها از هم اکنون در حال جلب حمایت مولوی های و سر طایفه های مناطق مختلف بلوچستان هستند و در چند روز گذشته بسیاری از  این مولوی ها و سرطایفه ها  در مسجد مکی به حضور او رفته و حمایت قبیله ای خود را اعلام کرده اند. یک نکته جالب این بود که یک مولوی سخن از ” بیعت” با  “امیرالمومنین» (واژه هایی در ادبیات اسلامیست های رادیکال جهادی)  راند که همه سنیان به حکم شرعی و بلاجبار از او حمایت کنند ولی مولوی سریعا متوجه خطر شد و محترمانه آن را رد کرد و خود را یک شهروند دانست که خواهان چنین عناوینی نیست. به احتمال زیاد در شرایط حاد هم  نیروهای مهمی از طالبان و یا متمایل به طالبان  هم از افغانستان و یا پاکستان  به کمک مولوی می آیند (توجه شود که بسیاری از شاگردان و پیروان او در سطوح بالای حکومت طالبان قرار دارند) حتی علیرغم خواست مولوی؛ زمینه برای ورود نیروهای القاعده و داعش هم فراهم میـشود. رژیم هم اکنون به چنین وضعی دامن می زند و تلاش خواهد کرد از آن حداکٹر استفاده را ببرد. چنین درگیری هائی  نه بنفع جنبش ایران است و نه بنفع مردم در سیستان و  بلوچستان. توجهات از جنبش در ایران به مناقشات خونینی  در بلوچستان منحرف میـشوند. و درهمان حال این پروسه می تواند بمعنای رشد همبستگی نهادهای مذهبی، با نهادهای عشایری  و تداوم این نهادهای سنتی  بر مبنای همان ساختارهای سرطایفه ای و دینی  بشود که تا میزان زیادی خود دستگاه امنیتی رژیم بازسازی و تقویت کرده بود، و عملا پروسه گسترش روابط و حقوق شهروندی و آزادی زنان را که در هسته جنبش انقلابی ایران قرار دارند،  محدود کند.

شروع  یک جنگ خونین (که از هم اکنون شواهدی از تجمع گروه های مسلح و عملیات پرا کنده به چشم می خورد)  در استان  می تواند  به شدت جنبه ای فرقه ای ( در شکل دینی و قومی خود) به خود بگیرد و و تمام استان را بخاک و خون بـکشد .  در چنان شرایطی  مولوی  یا  به یک قهرمان و رهبر تبدیل  می شود و یا به کنار زده می شود.  مولوی بعنوان یک روحانی اصلاح طلب محافظه کار با خواسته های اساسی جنبش یعنی دموکراسی خواهی،  سکولاریسم و آزادی و برابری زنان  و حتی آزادی هنری-مثلا موسیقی و آواز همراه با موسیقی، رقص و هنر تجسمی و تصویری (نقاشی و مجسمه سازی) اعتقاد ندارد  حمایت جدی از طالبان بعنوان یک حکومت اسلامی و نامه چند سال قبل او به عمران خان که به اجرای قوانین شرعی بپردازد و اینکه هیچ قانونی بالاتر از قوانین شرعی اسلامی نیست‌ بخوبی نشان می دهند که او حد اکثر بدنبال آزادی محدودی است که در آینده با موقعیت محکمی از این اعتقادات دفاع و باحتمال زیاد  برای دفاع از آنها به ایجاد یک  تشکیلات دینی-سیاسی دست بزند. با وجود همه انتقادات، نقش مولوی در کنترل منازعات مخرب فرقه ای در شکل دینی و قومی آن، با هرانگیزه ، گرایش و هدفی که باشد، مثبت بوده است. این هم  روشن است که در شرایط حاد  نیروهای پوپولیستی ناسیوالیستی اقلیت قومی هم چه برای حمایت و چه جلب حمایت مولوی و چه بموازات آن  وارد عمل یـشوند. و توجه خود را تنها به “قدرت بلوچ” در هرشکل و با هرخصو صیتی که محتوائی خالص گرایانه  داشته   باشد معطوف کنند.  

البته احتمال این هم هست که رژیم  برای دست یافتن به یک سازش با مولوی مقداری جلوتر هم برود  و عده  زیادی از بالاترین مقامات بالای استان را برکنار و یا جابجا کند و حتی به نوعی  دستگیری و محاکمات فرمایشی آنها  دست بزند ولی  نه بصورتی  که به  بی اعتماد کردن و ترساندن نیروی سرکوب خودی  که در این شرایط به آنها بشدت تکیه دارد منجر شود و  یا با عدم محاکمه سرکوبگران در دیگر نقاط ایران در تضاد قرار گرفته  و  و سیستم سرکوب را  تضعیف و از انسجام  بیندازد.

اما سناریو مصالحه بیشتر با مولوی چه می تواند باشد؟

در چنین حالتی  محتمل است که خامنه ای شخصا نمایندگان  ویژه خود را  همراه با رئیسی و یا چند وزیر و فرمانده  سپاه  و اطلاعات  را برای دلجوئی از او و عده ای که تصور می کنند بیگناه بوده و جان خود را از دست داده اند  بزاهدان بروند  تا  بنوعی به یک سازش برسند.  اما چه نوع سازشی؟ مثلا  دادن لقب شهید به همه و یا بخش مهمی از  قربانیان با رضایت مولوی,  و دادن غرامت به آنها از طریق  تامین بسته های مالی ویژه برای استان از طریق خود مولوی،  آزاد کردن دستگیر شدگان و در همان حال عوض کردن تعدادی از مقامات بالای دولتی و نظامی در استان .  و در همان حال  متعهد کردن  مولوی به این که او همه حرکات را در استان کنترل  و  حتی بنحوی سازماندهی کند که با جنبش های سراسری ایران کم گره بخورد و به نظام صدمه نزند. و حتی ممکن است  فرد و یا افرادی  را که هم رژیم و هم  مولوی به آن  ها اعتماد داشته باشند به استانداری  و مدیریت کلی و  یا در مقام  وزیر تعیین کنند . طی همین پروسه  هم امکان دارد که پس از دادن اطمینان که مولوی دستگیر و یا تبعید نمی شود، قبل و یا بعد از چنین توافقی  خامنه ای رئیسی را با همراهانی  و یا   چند وزیر و یا فرمانده بالای نظامی را به سراغ مولوی بفرستند تا او را همراه  با افرادش به حضور ویژه خامنه ای بتهران  دعوت کنند.  بعد از یک دیدار مولوی هم پیروزمندانه بمردم مراجعه کرده و بگوید دست بحرکت نزنند و یا کمیته ویژه ای برای هدایت و رهبری بعضی از حرکات اعتراضی نسبتا ساده و مطالبه جویانه  بزند.

ولی موفقیت چنین سناریوئی هم چندان زیاد نیست چون بخش هایی از جامعه بلوچ و سنی، بویژه قشرهای جوان،  علیرغم توصیه های مولوی که احساساتی نشوند، نه تنها در زاهدان،  بلکه در سراوان و ایرانشهر هم دست به اعتراض ساختار شکنانه زده و از قبل موفقیت  چنین سازشی  را  به زیر سوال برده و از اهداف مطالبه جویانه مولوی  فاصله می گیرند.

بنابراین ضمن محکوم کردن تهدید های سپاه نسبت به مولوی  و توجه به نقش اصلاح طلبانه و اپوزیسیونی او، لازم است به محدودیت هایی که او می تواند ایجاد کند دقت کرد. از همین رو حرکت مستقلانه، اما نه در تقابل با مولوی بلکه با درکی انتقادی  به موازات آن،  ضروری است که  بر همبستگی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سراسر ایران و تشویق زنان بلوج  به  پیوستن به چنین حرکت مستقلی که فراگیر و در بر گیرنده همه مردم ساکن استان و منجمله زاهدان بشود، برای ارتقا و تعمیق جنبش  در این منطقه از ایران  تاکید کند.

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)- لندن- ۳۰ اکتبر ۲۰۲۲





ریختن آب به آسیاب یک رژیم خونریز دوستی  با مردم است؟

17 10 2022

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)

در شرایطی که بخش بسیار بزرگی از جمعیت در سراسر ایران فریاد می زنند  که ما این رژیم را نمی خواهیم، ما رژیم ولایت فقیه نمی خواهیم، ما یک رژیم اسلامی نمی خواهیم، ما دستگاه سیاسی توتالیتری خامنه ای  را نمی خواهیم,  «مرگ بر دیکتاتور» ، ما آزادی و برابری زنان را با مردان می خواهیم، ما خواهان رفع تبعيض از هرنوع آن هستیم. ما حجاب اجباری  نمی خواهیم.  ما دموکراسی،  آزادی و زندگی شرافتمندانه  و با کرامت می خواهیم. اما کسانی هنوز هستند که از  شعار » زن، زندگی، آزادی» در هراسند.   همه این خواست ها را نادیده می گیرند و تنها توصیه پدر مابانه اشان به رژیم این است که بخاطر خدا مشکلات را دریابید و خود را ( و ما را) نجات دهید.

آنها که این گونه توصیه می کنند  آب به آسیاب این رژیم خونریز و سفاک می ریزند.   این رژیمی است که  ۴۴ سال است مشکل  ساخته است، تبعیض ساخته است، آزادی ها را کشته است، آدم ها را  از زن ومرد و کودک و پیر ، کشته و شکنجه کرده و با تحقیر در دادگاههای فرمایشی محکوم و به سیاهچال ها انداخته است، فقر و شکاف های طبقاتی را شدت بخشیده است، محیطـزیست را  نابود کرده است و فساد و دروغ را نهادینه کرده است. هنوز هم با شدت تمام  هر روز در سراسر ایران می کشد و نابود می کند. آیا واقعا حالا وقت آن است که خیلی مؤدبانه در مقابلش خم شد و گفت کمی  دست بردار و به او هم  راه نجات نشان داد؟ ا

البته رژیم در سراسر ایران طرفدارانی داشته است و آنها از امتیاز برخوردار بوده و هنوز هستند و یا افرادی و اقشاری  هستند که وجود و تداوم همین سیستم را برای خود نوعی امتیاز می دانند. حتی اگر از آن در روزها و یا هفته های اخیر  دلخور شده باشند.   بعضی  ممکن است رژیم را هم نخواهند ولی  هیچکدام از ارزش هایی را که جنبش کنونی با صدائی رسا اعلام کرده است نمیـخواهند و از این جهت هم به میخ می زنند و هم به نعل. و ممکن است کاملا ساکت هم بمانند.

 اما در همان حال لازم است به این نکته توجه شود که مبارزات همیشه و همه جا حالتی موزون بخود نمی گیرد یعنی هنوز مردم  در فاز های متفاوتی  و با اشکال متفاوتی  ناخوشنودی و یا چالش  خود را بیان می کنند. مثلا  بسیاری در فاز سکوت بمانند و شرایط طوری باشد که علیرغم نارضایتی و خصومت خود علیه قشر حاکم چه از ترس در محیط محدود اجتماعی خود  و چه غلبه ترس به صورت روانی آن و چه  علل دیگری سکوت کنند، ولی با دستگاه و قشر حاکم  در سرکوب  همکاری نکنند.  بنظرم اینها را نمی توان همکار دشمن و یا سکوت آنها را خیانت به مردم دانست.  

 من در میان نوشته هائی که در مورد وقایع کشتار  وحشتناک  زاهدان بدستم رسیدہ  به   خطی  در میان بعضی از نویسندگان بلوچ   بر خوردم که نه سکوت پیشه کرده اند و نه به طرح خواست هایـی کلی برای به جلو راندن این مبارزات مردمی دست زده اند،  بلکه با زیرکی  و با ذهنی پریشان قربانیان را بنحوی به زباله دان ریخته اند . یکی از همین نویسندگان برای اینکه دستگاه امنیتی را شادمان کند حتی پیشنهاد کرده است که آنها که در قتل عام  مردم دست داشته اند و آنها که قربانی این جنایات اند هر دو  «شهید» اعلام شوند. من به کارگیری  واژه شهید را برای  کسی بکار نمی گیرم  ولی بروشنی بین قربانیان  جانباخته  و عاملان قتل و جنایت تفاوت اساسی قائلم. البته تاسف آور است  که این رژیم سفاک عده ای از آدم های بی سرپناه و گرسنه را هم با چند تومان رشوه  وارد میدان می کند که بکشند و کشته شوند ولی درهرصورت کشتن مردم بیدفاع و بی گناه یک جنایت است.

  دید مغشوش  از قاتل و مقتول تنها می تواند برای دستگاه امنیتی  خبر خوشی باشد که هنوز  کسانی  هستند که به آنها جایزه و جواز کشتار بدهند. ولی آنگاه این سئوال  بر علیه منطق خود این نوع هواداران هم  قرار می گیرد که آنها در آن صورت خواهان محاکمه چه کسی میـ شوند و چه کسی را در این میان متهم می دانند؟  

به نظرم اگر نویسندگانی هستند،   کسانی که در این پروسه مرددند و یا حتی با خوش قلبی ترس دارند ولی  می خواهند   چیزی   طرح کنند  ولی   واقعا نمی دانند کجا به ایستند بهتر است یا ساکت باشند و یا اگر می ـنویسند و دست و پا شکسته به  علل این شرایط اشاره میـ کنند  و حالا کمی بر سر عقل آمده و عمده مسائل را  به خود این سیستم مرتبط میـ دانند، همانجا توقف  کنند  و لازم نیست به رژیم رهنمود بدهند که برای نجات خود چه بکند. البته این بدین معنی  نیست که نباید گفت «عاملان کشار ها باید محاکمه  شوند» ولی به نظرم نباید مستقیما از رژیم خواست که بیاید و دست  به  محاکمه بزند چیزی که تقریبا غیر ممکن است و در این شرایط توهم بیشتری نسبت به خود این رژیم ایجاد می کند  جون این رژیم خود در این شرایطـ تحت محاکمه مردم هست.

این  رژیم کمی دیرتر و یا زودتر، رفتنی است  و تلاش  برای ماندگار کردن این رژیم موجب  کشتار بیشتر و تبعیض و نابرابری بیشتر شده و  خود این نوع قلم بدستان  واعظ و خیرخواه   رژیم  را در مقابل مردم قرار خواهد داد همانطور که این وضع در سراسر ایران بیش و کم  اتفاق افتاده است.

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی) ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲





بیانیہ جمعی از کنشگران سیاسی بلوچ در محکومیت کشتار جمعہ خونین زاھدان*

13 10 2022

کشتار خونین جمعه ی هولناک زاهدان، همه مردم ایران و بویژه باشندگان سیستان و بلوچستان بطور اخص شهروندان زاهدان را در شوک فرو برد •

سرانجام یک حرکت اعتراضی ِ معمول به فرجامی چنین وحشتناک، فقط نتیجه اتفاقات آن روز نیست بلکه ناشی از تراکم انبوهی از دشواری ھا  و مشکلاتی است که فاصله حاکمیت و مردم را به چنین موقعیتی فاجعه بار، تنزل داده است •

*تقسیم شهروندان استان به خودی و غیر خودی ،،* گسترش نگاه های *تبعیض آمیز در نهادهای تصمیم ساز  حکومتی* در  سطح کشور و استان و *بهره برداری حکومت از تفاوت های  قومی و دینی به نفع ایدئولوژی  خود ،،* گسل هایی خطرناک ایجاد نموده که  دستگاه های انتظامی و امنیتی  به  راحتی شهروند ایرانی، با تفاوت قومی و دینی  را ، *به قامت غیر خودی می بینند*  که همین امر ،  بخودی خود ، راه را برای *سرکوب بی رحمانه آن تسهیل می کند •*

در این چهل و اندی سال نه تنها مردم بلوچ در *ساختار تصمیم گیری استان خود هیچ  نقشی نداشتند بلکه به طور مطلق  از امکان  حضور  در نهادهای  نظامی ، انتظامی ،  امنیتی و قضایی محروم بودہ اند ،* که در نتیجه آن ، بزرگترین دشواری در برقراری امنیت و فهم پیچیدگی آن  را در پی داشته است ، و گر نه هیچگاه *حرکت اعتراضی با مطالبه ای ساده به کشتاری چنین بی سابقه در تاریخ استان  بدل نمی شد •*

  برخورداری کسانی خاص به عنوان خودی در ساختار تصمیم سازی  حاکمیتی استان در طول این دوران *هیچ حاصلی جز انباشت محرومیت های گسترده و   متراکم شدن نگاه های نفرت بار  نداشته است* که    امروز ، این چنین گریبانگیر مردم در تمامی زمینه ها گردیدہ است•

 به برکت غالب بودن چنین نگاهی یک جانبه نگر ، هرگز هیچ یک از خواسته های مردم نه تنها  *مورد توجه حاکمان نبوده و چه بسا در اغلب موارد ، با لجاجت خاصی ، عکس آن هم عمل شده است•*

 از *کشتار پر تکرار  سوختبران* گرفته تا اجرای  بیش از پیش *اعدام های تاوان بار*  و تا بی توجهی به مسایل مهم و  جدی در زمینه های *عمرانی  ، بهداشتی ، آموزشی و …* علیرغم همه مطالباتی که جامعه مدنی و اجتماعی استان آن را همیشه فریاد زده است ولی گویا عزم مسئولین برای نشنیدن این مطالبات جزم بوده است .

*اینک  برخوردی چنین خونبار  با حرکت اعتراضی مردم  زاهدان، نقطه اوج این بی درایتی در مدیریت استان می باشد•*

  این بار جرقه انفجار ، خبر تجاوز فرمانده انتظامی چابهار به یک دختر بلوچ چابهاری بود . خبری که *طبق روال معمول مسئولین ، ابتدا به شدت تکذیب شد .* اصرار فعالین اجتماعی و سیاسی بلوچ برای تحقیق بیشتر در این زمینه بی فایده بود .

 در نهایت سیستم *حکمرانی بشدت ناکار آمد و نا آشنا به روحیات مردم استان و در راس همه ، استاندار کارنابلد سیستان و بلوچستان با تعلل و پشت گوش انداختن ، موجبات درگیری ها و فاجعه کشتار مردم  نمازگزار  زاهدان را فراهم نمودند •*

نشان دادن انگشت اتهام به سمت جریانات تجزیه طلب و یا بدخواهان خارجی اگر فقط  *آدرس دادن اشتباه تلقی نشود* دست کم نوعی  *تبرئه کردن بانیان آن ،  و بهتان و ستمی مضاعف برای قربانیان محسوب می شود  •*

 در این  تردیدی نیست که  مسئول واکنش های خشونت بار جوانان زاهدانی در اعتراض به این کشتار هم متوجه شورای تامین استان و شخص استاندار است .

  «»ما کنشگران اجتماعی بلوچ ضمن محکومیت شدید فاجعه کشتار هولناک نمازگزاران و جوانان معترض به این کشتار در روزهای پس از آن، بطور جد از دولت و نظام جمهوری اسلامی می خواهیم کہ» : 

*- واقعه تجاوز به دختر چابهاری و اتهام فرمانده انتظامی چابهار هرگز نباید در هیاهوهای پس از آن به فراموشی سپرده شود . بنابراین دستگاه قضا با جدیت به پرونده ورود کرده و با دقت و سرعت به آن رسیدگی نموده و نتیجه را به اطلاع عموم برساند*

  *- عاملین و آمرین کشتار جمعه زاهدان شناسایی ، بازداشت ، محاکمه و مجازات شوند •*  

*- همه کشته شدگان این حادثه اهم از شهدای روز جمعه و روز های پس از آن شهید اعلام شده و از خانواده آنها دلجویی بہ عمل آید•*  

*- استاندار ناکار آمد و اعضای شورای تامین استان و هر مسئولی که در انجام وظایف خویش کوتاهی کرده توبیخ و برکنار گردد*  

*- دولت یک برنامه اساسی برای رفع تبیعض های سازمان یافته در سیستان و بلوچستان تدوین و اجرا نماید•*  

*- جذب نیروهای یک دست از یک قومیت خاص بویژه در نهاد های نظامی و امنیتی و قضایی ، راه را برای اعمال تبعیض های ناروا و پایمال کردن حقوق مردم بلوچ فراهم نموده است ، مشارکت بیش از پیش نخبگان بلوچ در نظام تصمیم گیری استان بویژه در نهادهای مسئول امنیت استان می تواند در این زمینه راهگشا باشد •*

*- سخنی هم با شهروندان زاهدان فراتر از قومیت و مذهب ،، : این شهر یک هویت فرا قومی داشته که بلوچ و سیستانی و بیرجندی و یزدی و هندی همه اقوام  کنار هم ، زیستی برادرانه و دوستانه داشته اند،،،  متاسفانه بعضی سیاست بازی ها فضا را به سمتی کشانده تا این همزیستی شهروندی را تابعی از کشکمش های سیاسی بدل کنند از همه شهروندان در خواست می شود در برابر تحرکات خشونت طلبانه و انحصار گرانه مقابله کرده و نگذارند فضای شهروندی مکدر، و به سمت تنش های قومی و مذهبی میل کند،  هر نوع  اعمال خشونت چه  دولتی یا قومی نکوهش شود*

   در جهان ارتباطات نوین و آگاهی نسل امروز، عدم رعایت برابر حقوق عمومی جامعه به سرانجامی خوش نخواهد رسید .

وضعیت امروز ایران خود گواه این امر است که بدون رضایت و رعایت حقوق شهروندی برابر  ، حکومت ها با پیامدهای دشوار آن مواجه می شوند لذا :

*برای پایان دادن به این روند معیوب ، اقداماتی جدی و سریع می بایست  صورت گیرد .*

هر چند دیگر  نمی توان زخم های ایجاد شده این مردم  آسیب دیده را درمان کرد اما حداقل بازماندگان و زخم خوردگان  تسلایِ خاطری پیدا کرده  و جدی بودن اقدامات را باور خواھند نمود

جمعی از  کنشگران  سیاسی استان  سیستان و بلوچستان – پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۱





خطرات پیش رو در بلوچستان

12 10 2022

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)

جنایات رژیم جمهوری اسلامی  در سراسر ایران  هنوز بپایان نرسیده و تا زمانی که تیر در ترکش دارد به این جنایات ادامه می دهد. در ادامه سرکوبهای خونین رژیم،  کشتار وحشتناک زاهدان  که بر مبنای آمار موجود تعداد قربانیان  به صد نفر نزدیک می شود  چیزی کمتر  از یک قتل عام عامدانه  نیست.

  • . اما پاره ای از اخبار که امکان تایید کامل آنها وجود ندارد،   از   آن منطقه واقعیات دیگری را نیز گزارش کرده اند.  دستگاه امنیتی رژیم   سرطایفه های محلی را که از سالها قبل روی آنها سرمایه گذاری کرده و بعنوان سران گروه های بسیجی  عشایری  محلی مورد بهره برداری.قرار داده است، اکنون  وارد میدان شناسائی و سرکوب بیرحمانه معترضان کرده است.  این شیوه کثیف چندان جدید نیست ولی با بعدی که بخود می گیرد امکان راه انداختن جنگ های.خونین محلی بسیار زیاد شده است.

سر طایفه های صاحب امتیاز  با آنکه بمفهوم کلاسیک سر قبیله نیستند ولی با منابعی  که در قبال فراهم کردن  اطلاعات و نیروی بسیجی از رژیم دریافت  کرده اند  یک نیروی   تا دندان مسلح را در پیرامون خود جمع کرده و نام قبیله ای هم به آنها داده اند. این در حالی است که بسیاری از مردم عوام با همان نام قبیله ای  در میان لیست  قربانیان رژیم قرار دارند.

خویشتن داری معترضان و خانوادگان خشمگین این  قربانیان این جنایات  در چنین شرایطی یک واژه توخالی است ولی در این موقعیت  هر چند افشای چنان سر  طایفه هائی ضروری است ولی حمله مستقیم و مسلحانه برـآنها اوضاع.را بسیار پیچیده می کند و بهمان سوئی هدایت می کند که رژیم میـخواهد.

افشای آنها در چنین شرایطی  موجب انزوا و احتمالا جدائی بعضی از اعضای این عناصر مخوف  شده و امکان عمل را از آنها سلب  می کند. در آنصورت  حد اقل بخشی از  آنها ممکن است از نقشی که دارند  اظهار پشیمانی  کنند و یا از محل کاملا فراری ـشوند.  عمل زودرس در تنبیه فیزیکی  و مسلحانه این افراد ممکن است  بیشتر به تقویت آنها کمک کند و تشنج درونی بین اجتماعات محلی و یا، با برآمد  خاطرات نزدیک و دور از روابط باز مانده طایفه ای ، تشنجات  درون طایفه ای را  گسترش دهد.

در همان حال نباید از یاد برد که بشار اسد متحد جمهوری اسلامی با شروع  اوج گیری  اعتراضات ضد رژیم در سوریه زندانیان وابسته به القاعده را آزاد کرد تا به بهانه مبارزه با آنها  هم   تمامی جنبش را به آنها منسوب کند و هم جنبش اعتراضی را تضعیف و سرکوب کند  بعضی از گزارشات هم می گویند که رژیم جمهوری اسلامی در موارد متعددی نیروهای القاعده را در کردستان جا داده و  مورد حمایت قرار داده است. 

در بلوچستان شرایط.بسیار پیچیده تر است  ولی در شرایطـ بحرانی با حتمال زیاد رژیم  امکان ورود و حضور گسترده  نیرو های داعشی و القاعده را   در منطقه  فراهم می کند. عبور و مرور آسان نیروهای زینبیه و فاطمیه هم از این منطقه و امکان عمل آنها در منطقه و سراسر ایران را هم  نباید از مد نظر دور داشت.

با چنین وضعی برای  جنبش اعتراضی در بلوچستان  ایجاد رابطه  محکم با جنبش دموکراسی.خواهی و حق طلبانه سراسری  ایران و بویژه جنبش آزادی  زنان، و نیز حرکت در جهت سازماندهی خود در سطوح سیاسی و مدنی و بدور از غلیظ سازی مرز های قومی و دینی  از ضروریات است. چاره جوئی  اساسی  برای نفی تبعیض و بیعدالتی که  مردم در بلوچستان از آن بشدت رنج برده اند،  تنها  در یک کشور کاملا دموکراتیک  ممکن است. از این جهت   همراهی همه جانبه با جنبش دموکراسی خواهی در ایران و  فریاد زدن شعار رهائی بخش «زن، زندگی، آزادی» ضرورتی بنیادین است. 

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی). لندن – ۷ اکتبر ۲۰۲۲





آیا حملات مسلحانه، جنبش  مردمی  را تقویت میـکند؟

22 05 2023

آیا حملات مسلحانه، جنبش  مردمی  را تقویت میـکند؟

هوشنگ نورائی ( ایوب حسین بر)

در حمله مسلحانه بر نیروهای نظامی مرزی رژیم در سراوان بلوچستان، ۶ نفر از این  نیروها  کشته  شده اند. هرچند همه آنها سرباز و درجه دار کم رتبه بوده اند  و نه آمر،  ولی رژیم بیرحم  آنها را قربانی مطامع سرکوبگرانه خود کرده است. در شرایطی که مردم به شدت از اعدامها و کشتار های رژیم خشمگین اند روشن است که بسیاری آز آنها   با  این حملات مسلحانه و نقشه هایی در همین جهت  احساس تسکین می کنند. آنها احساس میـکنند با  چنین ضرباتی روحیه نیروهای رژیم  و در نتیجه خود  رژیم را تضعیف می کنند. با آنکه  خشم مردم را از سیاست های پلید و جنایتکارانه رژیم  میـتوان بخوبی  درک کرد ولی این نوع حملات در چنین مرحله ای به احتمال زیاد  موجب تضعیف خود جنبش مردمی میشود نه اینکه به رژیم ضربه کاری بزند.

 دربلوچستان یک  جمعیت عظیم ده ها هزار نفری هر جمعه به تظاهرات دست میـزند و بسیاری از جوانان و زنان بلوچ هم  در همین راستا و با الهام گیری از حرکات خیابانی و اعتصابات و تظاهرات در کل کشور در جهت سازماندهی خود  حرکت  و آگاهی بخشی  میـکنند . اعتراضات خیابانی زاهدان علیرغم ضعف هایی که دارد،  برای اولین بار توده های وسیعی از مردم بلوچ را با شیوه های جدیدی از مبارزه آشنا کرده و میـکند و این اعتراضات به نوبۀ خود  هنوز به  حرکات توده ای  سراسر کشور  انگیزه می دهد و شور مبارزاتی را زنده نگه می دارد.   ولی حرکات مسلحانه به این شکل عملا  به تضعیف این حرکات سیاسی و مدنی می انجامد. امید به لوله تفنگ و مردان مسلح  با برنامه هایی اغلب به شدت محافظه کارانه و  مغایر با خواست های آزادی خواهانه و برابری طلبانه و حقوق برابر  زنان  بسیاری را سرخورده،  غیر فعال   و یا در انتظار میـگذارد و یا از آینده هراسان می کند.    حرکات مسلحانه، جنبش مدنی را با ارزش های دموکراتیکی که در آن نهفته است   ناتوان و در معرض حملات شدید رژیم قرار می دهد.  رژیم هنوز امکانات و نیرو دارد و در صحنه جنگ نظامی   به مراتب قدرتمند تر از هرگروه مسلحی  است ولی در صحنه خیابانی توان جنگیدن رژیم  علیرغم سرکوب ها محدود است.

در اعتراضات خیابانی  مردم آموزش می بینند و همبستگی خود را می ـسازند، هم خود را تغییر می دهند و  هم برای تغییر گسترده اجتماعی  سازماندهی و عمل می کنند. این ابعاد از ارزش های مبارزه  را نمیـ توان با هیچ حرکت مسلحانه ای ایجاد کرد.  ممکن است در مرحله ای  از مبارزات انقلابی،  مردم در مسیر یک انقلاب پایگاه های کلیدی نظامی را تصرف کنند ولی این از درون خیزش توده ای صورت میـگیرد و نه از  بیرون و ماورای آن.

از این رو این نوع  حرکات مسلحانه از جانب جیش العدل و یا هرگروه دیگری به نفع جنبش توده ای نیست بلکه زنجیره خشونت مورد نیاز رژیم را  بیشتر روغن کاری می کند.  در بلوچستان  مبارزه جوانان، زنان، دانشجویان و معلمان  و تهیدستان  با مشارکت گسترده تر در اعتصابات و اعتراضات   خیابانی  و محله ای و  سازماندهی و آگاهی بخشی وسیع تر و ارتباط با جنبش «زن، زندگی، آزادی» سراسری  است که به سوی تعمیق  مبارزات و  تحقق حقوق زنان، برابری، آزادی، رفاه و  رفع تبعیض نزدیک می شود.

هوشنگ نورائی ( ایوب حسین بر) – لندن  ۲۲ می ۲۰۲۳





ظهور انگاره بلوچ دموکراسی خواه

10 05 2023

عبدالوهاب شُهلی‌بُر

۱. وقتی بنا داریم به تحلیل جامعه‌شناختی رخدادی بپردازیم هر چقدر بتوانیم از گرایشات و نگرش‌های شخصی‌مان فاصله بگیریم به احتمال بیشتری امکان دسترسی به آنچه که در میدان اجتماعی در حال وقوع است یا محقق شده، نزدیک‌تر می‌شویم. البته بدیهی است که هر محققی ناخودآگاه در چارچوب‌ فکری و پارادایمی خودش امکان نگریستن به واقعیت اجتماعی را دارد و از نظر معرفت‌شناختی آنچه می‌نویسد تلفیقی از انگارهای ذهنی و نیز فکت‌های اجتماعی است. کسی هم نمی‌تواند مدعی باشد که حرفی نهایی را زده است که در وادی علم چنین چیزی امکان ندارد و توهمی بیش نیست.  این امر باعث می‌شود که امکان تحلیل پدیده‌های سیاسی- اجتماعی حداقل به قدر چارچوب‌های فکری و ذهنی باز باشد و در گفتگو و مباحثه میان روایت‌های مختلف از یک رخداد است که امکان بیشتری برای دسترسی به سطوح مختلف واقعیت باز می‌شود. 

۲. جنبش ژینا به مثابه یک رویداد، امر غیر منتظره‌ای بود و با هیچ کدام از رویدادهای قبل از خودش قابل قیاس نیست. این رویداد تکانه‌هایی جدی بر روح و پیکره جامعه ایرانی بجا گذاشته است و نمی‌دانیم که این جنبش تا کجا پیش خواهد رفت و چه تاثیرات پایداری بر حیات اجتماعی و نیز سیاسی ایرانیان به جا خواهد گذاشت. اما آنچه مسلم است این است که عموماً تاثیرات رویدادها از امور برنامه‌ریزی شده و اندیشده شده و تدریجی بیشتر است و این ظرفیت را دارند که تحولات اجتماعی و سیاسی شگرفی را در افق زمانی مشخصی رقم بزنند. پیرجوزف پرودون، فیلسوف فرانسوی، می‌گوید« زایندگی امور خلاف انتظار با فاصله زیادی از دوراندیشی سیاستمدار تجاور می‌کند».

۳. آنچه که نامش را «ظهور انگاره بلوچ دموکراسی خواه» گذاشته‌ام، یکی از خرده رویدادهای غیرمنتظره در رویداد کلی ژیناست، خرده رویدادی که وقوع‌اش برای جامعه ایرانی و شاید خود بلوچ‌ها غیر قابل انتظار بود و باعث شده است بلوچ‌ها در موقعیتی پیشتازانه و الهام بخش در جنبش دموکراسی‌خواهیِ اخیر ایران قرار گیرند که امری یگانه و کاملاً نوظهور است. البته به قول هگل، فیلسوف آلمانی، «چیزی بیرون نخواهد آمد مگر آنچه از پیش آنجا بوده است». به نظر می‌رسد زیرساخت این پیشتازی بلوچ‌ها در موج جدید دموکراسی خواهی ایرانیان ریشه در موقعیت فرودستی و حاشیه‌ای داردکه آنرا در تاریخ معاصرشان در کلیت جامعه ایرانی تجربه کرده و می‌کنند. فقر و ته جدولی بودن اکثر شاخص‌های توسعه در بلوچستان و نیز موقعیت حاشیه‌ای بلوچ‌ها در مشارکت در قدرت سیاسی و حضور در نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم گیر استانی و نیز ملی آنها را تبدیل به مردمی کرده است که چشم‌اندازی امیدبخش برای بهبود وضعیت‌شان در تداوم روندهای جاری نمی‌بینند. لذا شاید آنها را فعال‌ترین و پذیراترین مردم در یک روند تحول‌خواهی قرار داده است.

۴. فهم این کنشگری جدید بلوچ‌ها و نیز انگاره جدیدی که از آنها نزد عموم مردم ایران به عنوان دموکراسی خواه‌ترین مردم شکل گرفته است، که مهم‌ترین نمودش را هم در کشته‌شدگان پر تعداد جمعه‌های خونین زاهدان و خاش و نیز تظاهرات مناسک‌گونه پس از هر نماز جمعه در زاهدان می‌بینند، در سایه ظهور افزایش آگاهی ملی ایرانیان و نیز تصوری از ملت فراتر از مقوله‌هایی چون زبان، مذهب و جغرافیا در میان مردم ایران است که متفاوت با آگاهی‌های رسمی است که در روایت‌های رسمی پهلوی و نیز جمهوری اسلامی از ملت وجود دارد، که اولی عمدتاً مبتنی بر فارس‌گرایی و دومی عمدتاً مبتنی بر شیعه‌گرایی است؛ ولی تمرکز هر دو بر مرکزگرایی است.  به نظر می‌رسد در این جنبش، تصوری از ایران چندقومی، چند مذهبی و چند مرکزی زاده شده است که در بُعد چند مرکزی خاطره انقلاب مشروطه را به یاد می‌آورد که کنشگرانش محدود به تهران نبودند و مردم و رهبران منطقه‌ای هم نقشی عمده در آن داشتند.

۵. بلوچ‌ها در جنبش مهسا بیشترین کشته‌ها و زخمی‌ها را در کل ایران داده اند اما صحبت‌هایی که من به عنوان یک محقق از آنها می‌شنویم از اینکه مردم تحول‌خواه ایران آنها را با چشمی احترام آمیز و حتی ستایش‌گرانه می‌بینند بسیار خوشحال به نظر می‌رسند. شاید علت‌اش به این بر می‌گردد که آنها زمانی طولانی قربانی نگاه قاچاقچی و تروریست‌پنداری بودند که هم توسط برخی رسانه‌ها و چهره‌های حکومتی و هم توسط برخی رسانه‌ها و چهره‌های روشنفکری ایران بازتولید می‌شد/می‌شود. مهم‌تر این که بلوچ‌ها فکر می‌کنند برای ساختن ایرانی بهتر، جلوتر از بقیه هم میهنانشان  در حال ایفای نقش اجتماعی و سیاسی جدی‌اند که تاکنون آنرا تجربه نکرده اند؛ چون به دلایلی نقشی فعال و موقعیت‌ساز در نقاط عطف تاریخ ایران چون انقلاب مشروطه یا انقلاب ۵۷ نداشتند. یا در جنبش‌هایی چون دوم خرداد نقش‌شان مطابق با برنامه مرکز بود نه اینکه خودشان عاملیت خاصی داشته باشند. اما فکر می‌کنند این بار توانستند نقشی یگانه و خاص خودشان ایفا کنند؛ خلق جنبشی مدنی و دموکراسی خواه و غیر مسلحانه و غیر پاتیزانی.

۶. درون‌تابی انگاره دموکراسی خواهی بلوچ در این مقطع، موضوع مهم‌ دیگری است که لازم است به آن بپردازیم. تصویر دموکراسی خواهی که از بلوچ ساخته شده است تاثیرگذاری درون اجتماعی خودش را هم دارد که شاید مهم‌ترین بخش آن وقوع نقش‌آفرینی فعال تر زنان است بطوریکه حضور زنان در اعتراضات خیابانی بلوچستان یکی از نمودهای آن است که بر برخی گرایشات مذهب‌گرا و نیز سنت‌گرا تحمیل شد؛ آنها نمی‌توانستند در مقیاس ملی مطالبه دموکراسی خواهی و عدالت‌گرایی داشته باشند اما در مقیاس محلی مانع مشارکت زنان شوند. اما پایدارترین اثر درون اجتماعی انگاره بلوچ دموکراسی خواه بر ترک برداشتن جدی پدرسالاری و مردسالاری و روابط مبتنی بر واسطه‌گری است که جلوی توسعه جامعه بلوچی را گرفته‌اند. به نظر می‌رسد این وجه آرام و زیرپوستی تحولات در جامعه بلوچی است که به اقتضای رشد آگاهی اجتماعی و سیاسی در حال وقوع و گسترش است.

۷. جامعه بلوچی مثل هر جامعه دیگری از منظر تحول خواهی متشکل از نیروهای متعدد تحول‌خواه و نیز محافظه‌کار است. اما چیزی که در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، اتفاق افتاد باز شدن تصادفی پای جریان مذهبی غالب به جنبش پس از جمعه خونین زاهدان و هژمونیک شدن آن است. این امر باعث شد که برخی از سنتی‌ترین و مذهبی‌ترین لایه‌های جامعه بلوچ با جنبش دموکراسی خواهی، در موقعیتی تناقض‌آمیز، همراهی کنند که به نظرم یک فرصت برای رشد جامعه بلوچ است؛ البته نمی‌دانم این همراهی برخی مولوی‌ها با جنبش چقدر از نظر فقهی و معرفت‌شناسی دینی پایدار باشد و آنها بتوانند برای این کارشان تحولی در قرائت دینی‌شان بوجود بیاورند.

۸. نیروهای روشنفکری و سکولار بلوچ بخشی دیگر از نیروی تحول‌خواه بلوچ‌اند که باز طیف‌های متعددی درمیان آنها وجود دارند. آنها به دلیل نداشتن شبکه‌های اجتماعی پایدار تاکنون نتوانسته‌اند نقشی محوری در بسیج توده‌ها در جنبش اخیر برعهده بگیرند و فعالیت‌شان بیشتر در تولید گفتمان و رشد آگاهی‌های عمومی در بستر شبکه‌های اجتماعی و نیز جمع‌های محدود، متمرکز است. اما طبیعی است که با توجه به خاستگاه فکری‌شان که عمدتاً آموزه‌های جهان مدرن است تلقی خاص‌شان از جامعه بلوچ و چگونگی رقم خوردن تحولات اجتماعی را دارند. به نظر می‌رسد عمده آنها؛ چه در مقام کنشگران مستقل و چه در مقام همراهان مولوی‌هایی که خودشان را دموکراسی خواه معرفی می‌کنند، خودشان را در قالب انگاره بلوچ دموکراسی خواه می‌بینند و تلاش می‌کنند برای رشد بلوچستان و ارتقاء جایگاه آن در معادلات ملی و نیز جهانی بر نقش آفرینی شان بیفزایند که راهش چیزی جز رفع تبعیض‌ها و بهبود زندگی عموم مردم بلوچ در کنار دیگر ایرانیان نیست.

۹. لازم است به فرودستان درونی خود جامعه بلوچ هم بپردازم که انگاره بلوچ دموکراسی‌خواه وضعیت آنها را پروبلماتیک خواهد کرد. زنان، کارگران، حاشیه‌نشینان، روستاییان، طردشدگان و … نمی‌توانند فقط سیاهی لشکر لیدرهای سیاسی بلوچ باشند. آنها هم در سایه انگاره فوق به درکی از موقعیت جنسیتی یا طبقاتی فرودستی‌شان می‌رسند و تشکل‌ها و رهبران خاص خودشان را خلق می‌کنند. محتمل است که در این مسیر تجارب دیگر مناطق ایران و نیز جهان برای آنها ارزنده باشد.

۱۰.  در پایان به نظر می‌رسد بخش بزرگی از جامعه بلوچ آینده خود را در دموکراتیک شدن ایران می‌بیند و در حال جامعه‌پذیری با انگاره دموکراسی خواهی است؛ انگاره‌ای که بخشی از آن درون‌اش وجود دارد و بخشی از آن در موردش ساخته شده است.  بنابراین، در این مسیری که برای مردمان بلوچ شکل گرفته است محقق شدن توقعات و رفع نیازها برای بهبود زندگی عمومی و نیز مشارکت سیاسی شان طرح‌هایی نو می‌طلبد؛ جدا از اینکه سرانجام تحولات کلان ایران در چارچوبی درون سیستمی رقم بخورند یا چارچوبی فراسیستمی.

تهران. چهارشنبه؛ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲

…………………………………

برگرفته از «وبسایت زمانه»





«زاهدان چشم و چراغ ایران»

10 05 2023

«زاهدان چشم و چراغ ایران»

نویسنده دیدگاه: هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)

«هیچ‌کس داری حقی برای اطاعت کردن نیست» (هانا آرنت)

توتالیتریسم با قانون و بدون قانون سعی می کند همه را وادار به اطاعت کند ولی زاهدان تاکنون به  این اطاعت گردن ننهاده  است. شعار «زاهدان  چشم و چراغ ایران»  هنوز سر داده  می شود و زاهدان نامی  است که دیگر کمتر کسی در ایران فراموش می کند و یا نسبت به آن به نحوی ادای احترام نکند.

مردم بلوچ در زاهدان همچنان  در اعتراضات بدون وقفه روزهای جمعه خشم و نفرت خود را از رژیم ابراز میـکنند. جوانان تقریبا با همان شیوه  شعارهای  ساختار شکنانه و انقلابی سر می دهند و یا با خود  شعار ها را بر روی پلاکارد ها  حمل میـکنند. در همه جا چهره های  جان باختگان جمعه  های خونین زاهدان و خاش و یا جانباختگان دیگری که طعمه قساوت رژیم شده اند، به آنها انرژی می دهد تا به منظور دستیابی به برابری، رفع تبعیض و عدالت  بجنگند.   ابعاد متفاوتی از بیرحمی و شقاوت همچون  کشتار فنوچ، کشتار های بیرویه سوختبران، دستگیری های بیوقفه ، اعدام فله ای زندانیان بلوچ به جرائم گوناگون در شهرهای مختلف ایران، کشتار های اسرارار آمیز بوسیله افراد باصطلاح “ناشناس” در این منطقه ، برای مردم بیانگر تبعیض سیستماتیک و ستمگری جنون آمیز و محرومیت گسترده ای  است که رژیم بر علیه آنها روا می دارد، و این مردم را در مبارزه برعلیه  رژیم  مصمم تر می کند.

اما گذشته از  علت های کلی در توضیح ادامه این حرکات در زاهدان به عوامل مشخص دیگری باید توجه کنیم.

  جمعه خونین یک  اتفاق ساده و بدون ریشه  نبود، بلکه در آن روز    یک انبار دینامیت   که  طی سالیان دراز انباشته شده بود منفجر شد و از آنجا تاریخ این منطقه را  حد اقل در دوران بعد از انقلاب به صورت نوینی رقم زد. شوک انفجار آمیز جمعه خونین همه محلات و منجمله محلات فقیرنشین زاهدان را بشدت تکان داد و جمعیت محلی را در سوگ فرو برد. خدانور لجه ای  جوانی بدون شناسنامه، ساکن یکی از  بیغوله های زاهدان، یکی از عاشقان زندگی   بود که به سمبل این مبارزات در آمد.  نمایش شعار ها و عکس ها و یادبود های خدانور و بیش از صدتن از  یاران جانباخته اش  هر روز خاطره آنها را زنده  نگه می دارند. دید و باز دید های مداوم، همدردی و کمک متقابل خانواده ها،  و کمک و همدردی مردم محله ها  نسبت به  خانواده ها و مجروحان و زندانیان این وقایع و نیز انعکاس  ستایش انگیز زندگی و مقاومت  فداکارانه  (شهادت طلبانه) این  مبارزان  در  رسانه های اجتماعی و ماهواره ها هر روز به  جمعیت  محلی انگیزه می دهند تا به اعتراض خود ادامه بدهند.

جمعه خونین بحدی شوک آور بود که با وجود همه تحریفات و دروغ ها و داستان پردازی ها،ی رسانه های دولتی و مقامات سرکوبگر،   رژیم را  هم  از این واکنشی که بدنبال داشت دچار هراس کرد و با وجود ادامه تهدید ها و گسترش دستگیری ها و اعمال تنبیهی دیگر سعی کرد  عمل مستقیم سرکوب خونین دیگری در چنان ابعاد خیره کننده ای   تکرار نشود چون میـتوانست  با خیزش طوفان جدید امکان کنترل رژیم در همان حدیـکه مانده بود  از بین برود و  و  نه تنها مردم منطقه بلکه تمام نیروهای رژیم را در منطقه در شعله هایی از آتش غرق کند. ماموران سرکوب  بار ها خط قرمز کشیده اند ، محاصره مسجد مکی و مسیرهای منتهی ـبه آن را  تنگتر کرده  و پست های بازرسی یشتر ایجاد کرده اند و دستگیری ها و اعدام ها و  فشار بر خانواده ها  را گسترش داده اند ولی همه نقش بر آب  شده و هنوز مانع ادامه حرکات اعتراضی جمعه ها نشده است .

باید دقت کنیم که حرکات اعتراضی در زاهدان با آنکه با کل جنبش در ایران پیوند یافت ولی از همان ابتدا خصلت های متفاوتی هم داشت. این خصلت ها هم در تداوم این حرکات زاهدان نقش مهمی بازی کرده است و از درون به معترضان و یا اکثریت مهم آنها  آنگیزه می دهد.  اعتراضات اساسا خصلت مذهبی ندارد ولی  مهر قداست دینی بر آن ها خورده  است بطوری که:

مسجد، مصلی و مدرسه  مکی مهمترین نهاد های مذهبی اهل تسنن در ایران با آن حرکات پیوند یافته اند.

روز جمعه، نماز جمعه و امامت نماز جمعه همه به بخش تقریبا جدا ناپذیری از این حرکات در آمده اند.

در این پروسه مولوی عبدالحمید علیرغم  تمایلات محافظه کارانه ایـکه داشت تا حدودی رادیکالتر شد  ولی علیرغم داشتن ایده هایی همچون اسلامی کردن سیاست و دولت (ضد سکولاریسم) حجاب واقعی اسلامی (امتناع از ذکر نام مهسا و جنبش زن، زندگی، آزادی)، اعتقاد به قصاص  و خاموش بودن  در مورد مجاز بودن کارهای هنری همچون رقص و آواز و موسیقی و نقاشی ومجسمه سازی و فیلم٫  به چهره اصلی این اعتراضات نه تنها در سطح  محلی بلکه به چهره ای ملی و حتی جهانی تبدیل شد .

سازمان یافتگی و رهبریت بمفهومی نسبتا  باز   حرکات را منظم، قابل پیش بینی و کنترل شده در آورده است  بطوریکه بندرت حرکات از مسیر های تعیین شده خارج و یا از طول زمان مقرر خارج می شوند و از این رو به محلات گسترش نیافته و از جانبـ معترضان به درگیری و خشونت کشیده نشده است و این بنحوی نتیجه یک توافق غیر رسمی بین مکی و مقامات امنیتی بوده است. و احتمالا همین توافق ضمنی هم تا حدودی نیرو های امنیتی را از حملات خونین مستقیم به معترضان باز داشته  است.

با آنکه بخش مهمی از جمعیت زاهدان را غیر بلوچ ها تشکیل می دهند و آنها عملا به حماایت آشکار و فعال از اعتراضات مردمی بلوچ ها نپرداخته اند ولی  تقریبا هیچ برخورد خصومت آمیزی بین بلوچ ها و غیر بلوچ ها و یا سنیان و غیر سنیان رخ  نداده است و بعضی از گزارشات غیر رسمی خبر از همدردی جمعیت غیر بلوچ نسبت به مردم بلوچ و این اعتراضات  داده اند. و احتمالا این همدردی همراه با سکوت بصورت عامل بازدارنده ای  در نیات تهاجمی رژیم  بازی کرده است.

در این دوران که چندین ماه از جمعه خونین میـگذرد  بندرت فعالیتی از جانب  گروههای مسلح مثل جیش العدل  به چشم خورده است و علیرغم  تبلیغات رژیم  برای مخدوش سازی اهداف و خصلت اعتراضات تقربیبا هیچ  و یا بندت حرکت آشکارجدائی طلبانه و یا تروریستی  ای وجود نداشته است.

حرکات اعتراضی جمعه ها  با آنکه عموما مردانه مانده است و حتی حرکات اولیه زنان در خیابانهای زاهددان متوقف شده است ولی اساسا متنوع تر شده است و سطح آگاهی معترضان و عمدتا مردم را در  بلوچستان نسبت به تبعیض و ستم قومی و مذهبی و حقوق شهروندی افزایش داده و احساس همبستگی را در آنها تقویت کرده است.  اکنون تعداد زیادی آز زنان و مردان جوان در فضای مجازی در این مورد بحث  میـکنند و هر جا که ممکن است شعار میـنویسند و از همدیگر حمایت میـکنند. زنان جوان در حوزه های  اعتراض غیر خیابانی فعالیت گسترده ای پیدا کرده اند.

با آنکه نا موزونی در اعتراضات خیابانی چه از نظر جفرافیائی و چه از نظر جنسیتی،   هنوز وسیع است  ولی میزان همدردی نسبت به اعتراضات زاهدان وسیع است بطوری که  ترفندهای رژیم  برای ایجاد تفرقه از طریق  قرار دادن عاملان خود در مقام سرطایفه و یا ملا و معتمد در مقابل اعتراضات زاهددان و یا مولوی عبدالحمید تاکنون نا موفق بوده است. با  وجود این رژیم بدون وقفه به ایجاد رعب و وحشت و عملیات جنایتکارانه و تنبیهی خود ادامه می دهد.

اگر نکات فوق را در یکجا بگذاریم متوجه می شویم که ںکته مهمی که در تداوم این حرکات اعتراضی نقش داشته  این است  که از جنبه هایی به حرکات زاهدان خصلتی مناسک گونه و مقدس بخشیده است. بطوری که این حرکات اعتراضی با ثواب و شهادت و  قداست همراه است. این خصوصیات به  معترضان  انگیزه و انرژی  و وظیفه مندی بیشتر می دهد ولی در بردارنده خطرات جدی نیز هست.

این  تقدس و نظام همنواخت  خصوصیات متضاد خود را بهمراه دارد. و این بدین معناست که  اگر اعتراضات در چهارچوب های قومی و مذهبی محلی باقی بماند و این قداست  که با شخصیت کریسماتیک مولوی در آمیخته است، هم تضعیف  شده و ارزش های روتین  حرکات ، بویژه در شرایط تداوم  وقفه در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» از میان برود معترضان به  مسیر های  متفاوتی  و متضادی خواهند افتاد. اولا در چنان حالتی، اگر مولوی بتواند خود را حفظ کند احتمالا بصورت نیروئی ضعیف  و بینابینی ادامه خواهد داد.  دوم بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت اعتراضی احتمالا بسوی دیدگاههای بنیادگرایان مذهبی خواهند رفت،   سوم بخشی هم بسوی گروههای افراطی ناسیونالیسم قومی  راند ه می شوند که در هر دو صورت اخیر  شکاف های ما بین قومی و زبانی و دینی عمیق تر خواهد شد و احتمالا بسوی خشونت  و پاکسازی های  قومی و  دینی خواهد انجامید.  بخشی هم که در حال حاضر ضعیف تر بنظر می رسند دیدگاهی  ترقیخواهانه (دموکرات و چپ) و ماورای سیاست های قومی- دینی به پیش می گیرد و در صورت ازسرگیری حرکات انقلابی در ایران و پیوند اعتراضات مردم بلوچ با جنبش سراسری  موقعیت آنها تقویت شود واز حمایت بخش هایی از حرکات زنان،  دانشجویان و معلمان و  قشر هایی از مردم زحمتکش  برخوردار شوند. البته همه این جهت گیری های احتمالی چه سکولار باشند چه غیر سکولار بخش مهمی از مشروعیت حرکات خود را با رجوع به  ابعاد گسترده کشتار و سرکوب که  بروشنی بیانگر این واقعیت شده است که مردم قربانی  ستم،  تبعیض  و نابرابری بوده اند و تضاد های   آنان را با ساختار قدرت مرکزی و حکام رژیم بسیار عمیق کرده است، توضیح خواهند داد.

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر) ـ لندن ۹ می  ۲۰۲۳       





جنایتی ديگر در خاش

5 11 2022

ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی)  

در روز جمعه  ۴ نوامبر ۲۰۲۲  قتل عام دیگری در خاش رخ داد. اگر  جمعه خونین  زاهدان   کفایت نمی کرد که جنایات رژیم را عمدی،  سازمان یافته، کینه توزانه  و با آمادگی قبلی تلقی کنیم، فاجعه خونین خاش، هر تردیدی را در این مورد  برطرف می کند. این وقایع وحشتناک به روشنی نشان می دهند که این رژیم پشیزی برای زندگی و ارزش انسان ها ی بی دفاع  قائل نیست، به ویژه اگر از   منطقه ای حاشیه ای و مورد تبعیض شدید باشند. در خاش  مردم بی سلاح و بی گناه در یک راهپیمائی به گلوله بسته می ـشوند به طوری که  تا حالا حداقل ۱۶ نفر جان خود را از دست داده اند و تعداد بسیار زیادی زخمی شده  و عده زیادی هم در شرایط ترس و  فشارهای امنیتی و یا نبود خون یا عدم دسترسی به امکانات پزشکی در حال جان دادن هستند.

 نمی توان با هیچ معیاری این جنایات را توجیه کرد و نمی توان حتی با بدترین بد فهمی،  یک نگرش سیستماتیک و یک حمایت عالی  را در پشت این جنایات ندید. نمی توان چشم خود را بست و خامنه ای را  در راس این قتل عام ها و همه کشتار های کشور ندید.

اقشار بسیار وسیع مردم ایران به رهبری زنان  به  جنبش عظیم و  انقلابی «زن، زندگی، آزادی»  پیوسته اند تا  ساختار این قدرت  استبدادی را که خامنه ای در راس آنست بشکنند. همین مردم حمایت بیدریغ خود را ازمردم زاهدان و کل بلوچستان و طبعا خاش به صراحت بگوش همه رسانده اند. برای رهائی از این تبعیض و ستم، هیچ راهی بهتر از پیوستن مردم بلوچستان ـ از زن و مرد و از بلوچ و غیر بلوچ  و از سنی و شیعه و دیندار وبیدین ـ به این جنبش  توانمند  نیست.  بهترین حمایت از مردم خاش و زاهدان و همدردی با خانواده و نزدیکان قربانیان این جنایات خونین، این است که با مشارکت گسترده خود، این  رژیم ستم پیشه را از طریق اعتلای هرچه بیشتر اعتراضات انقلابی ـ مدنی از میان بر داشت. اکنون یک زمان انقلابی است،  وقت  آن نیست  که با موعظه خؤانی های سازشکارانه خون قربانیان را پایمال کرد و در راه نجات این رژیم    «خواجه در بند نقش ایوان» بود.  اما این نکته  بسیار مهم است که نیروهای جوان بتوانند با آوردن شعارها  و پلاکارد های  «زن، زندگی، آزادی» و  «مرگ بر دیکتاتور»  و… آوردن زنان به تظاهرات خیابانی، حرکات اعتراضی را  با رهایی و آزادی همه ایران گره بزنند.  ایجاد صف مستقل نیروهای مترقی و رفتن فراتر از فضاهای اجتماعی و مکانی محدود کنونی،  یک نیاز است که  در خاش  حتی با تاکید بیشتری  ضروری است.  رهائی اژ رژیم باید با رهائی از هر نوع ستمگری و هرنوع حجاب اجباری و هرنوع محددیت  آزادی و نفی هر نوع تبعیض جنسیتی و قومی و دینی همراه باشد. آزادی، برابری و عدالت اجتماعی اهدافی  است که باید  همه، صرف نظر از دین و و جنسیت و زبان و قوم شان  آز انها بر خوردار شوند. 

ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی)   لندن ۵ نوامبر ۲۰۲۲





در زاهدان  توطئه ای در کارست!

3 11 2022

ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی)

امروز  حجت الاسلام سجاد شهرکی  امام یکی از مساجد شیعیان   بوسیله افراد ناشناسی در زاهدان ترور.  شد و  در همان روز یک دانشجوی پزشکی بنام یاسر ناروئی که  سنی است  و در اعتراضات هم نقش داشت   بوسیله افرادی.مسلح ترور شد.  زاهدان با این حرکات بشدت  تحریک میـشود که وارد جنگ فرقه ای.بشود. جنگ بین شیعه و سنی، بلوچ وغیر بلوچ،  و سیستانی و بلوچ. این چیزی است که رژیم بشدت خواهان آنست و احتمال آن هست که  خود در چنین توطئه هائی  دست داشته باشد  تا  سناریو مورد علاقه خود را که  همان سوریائی کردن است و خود در ایجاد آن در سوریه نقش داشت حالا  از اینجا شروع کند. قتل عام  جمعه خونین زاهدان  هم حرکتی در همین جهت بود ولی خوشبختانه با آگاهی که مردم در سراسر ایران داشتند خنثی شد. این بار توطئه ترور مستقیما یک سیستانی و یک بلوچ  ( یک شیعه و یک سنی)  را شامل میـشود تا احساسات را بیشتر در جهت ایجاد  نفرت قومی -دینی سوق داده و شعله ور کند.  لازم است شیعه و سنی و بلوچ و غیر بلوچ و سیستانی و بلوچ همه  آگاه باشند  و خود را  به طعمه آسان  توطئه های مخربی که رژیم ستمگر و خونریز  پیاده می کند،تبدیل نکنند.   

ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی) ـ لندن . ۳ نوامبر ۲۰۲۲





نامه‌ی جمعی از معلمان سیستان و بلوچستان به ملت ایران، پیرامون خشونت عریان بکار رفته از سوی نیروهای امنیتی علیه نمازگزاران جمعه خونین زاهدان و حوادث اخیر استان

26 10 2022


یاران ناشناخته ام چون اختران سوخته چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند. *** آنگاه، من، که بودم جغد سکوت لانه تاریک درد خویش، چنگ زهم گسیخته زه را یک سو نهادم فانوس بر گرفته به معبر در آمدم گشتم میان کوچه مردم این بانگ بالبم شررافشان: – آهای! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید! … این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش کاینگونه می تپد دل خورشید در قطره های آن پس از گذشت هفته ها از فریاد های آزادی خواهی ملت ایران و با وجود سرکوب شدید و بیرحمانه در جای جان میهن عزیز هر روزه اخبار ناگوار و غم بار از « کردستان تا زاهدان » به گوش می رسد .  در این چهل و اندی سال پاسخ حاکمان بی کفایت، در برابر هر اعتراض یکسان بوده است ، باتوم و گلوله ، تهدید و بازداشت. اگر کارگران و معلمان به حقوق پرداخت نشده خود اعتراض کردند ، اگر بازنشستگان به شرایط معیشتی خود اعتراض کردند، اگر کشاوران و دامداران اعتراض کردند،  اگر مردم به گرانی سوخت اعتراض کردند، اگر به شلیک و سرنگونی هواپیمای مسافربری اعتراض کردند. تنها جوابشان گلوله بود و باتوم و تهدید.  از حاکمان نالایق سوال می کنیم در این سالیان چه کرده اید؟ کدام گوشه این وطن را ویرانه نساخته‌اید؟ به کدامیک از کرده هایتان میبالید؟ آیا اقتصاد را سامان داده اید؟ صنعت و فناوری را رشد داده‌اید؟ آموزش و علم را گسترش داده اید؟ رفاه ایجاد کرده اید؟ طبیعت و محیط زیست را آباد کرده اید؟ اسلام را عزیز کرده‌اید؟ انسانیت و عدالت را گسترانیده‌اید ؟  نه ! شما ایران را ویران کردید. از شما میپرسیم حاصل این بگیر و ببند و کشتار ها برای شما چه بوده است؟ در آخرین حرکت وقیحانه ناموس ایران را به نام «ارشاد» کشتید و بزدلانه انکار کردید. جوانان ایران که به تنگ آمده از تباهی و ظلم به اعتراض برخواستند به گلوله بستید. عمال بی شرافت‌تان در برابر چشمان ملت به شیر دختران وطن تعرض کردند. اکنون چگونه باورکنیم در پس دیوار بازداشتگاه‌هایتان به خواهر بلوچمان تجاوز نشده است؟ چگونه باور کنیم مهساها و نیکاها و اسراها و … به دست مزدوران شما پرپر نگشته اند؟ حال که دستگاه سرکوب  بیشرمانه به حریم امن کودکان‌مان تجاوز نموده است و مدارس را به خون دانش آموزان رنگین نموده است دیگر سکوت جایز نیست. مردم شریف ایران، جوانان سربلند وطن، ما معلمان و فرهنگیان استان سیستان وبلوچستان ، هم صدا با کردستان قهرمان، آذربایجان غیور ، خوزستان پیروز ، گیلان آزاده ، همبستگی خود را با فریاد آزادی ایران عزیز اعلام میداریم . معلمان استان سیستان وبلوچستان سالیان دراز است که مظلومیت بلوچ و بلوچستان و محرومیت سیستان را با گوشت و خون خود چشیده اند و امروز یک دل ویک صدا فارس و بلوچ ، پیر و جوان، زن و مرد حصار های تفرقه را کنار زده و با ملت بلوچ اعلام همبستگی می کنیم و کشتار بی رحمانه  نمازگزاران را در زاهدان محکوم می کنیم واعلام میداریم مسئولیت خون های به ناحق ریخته خواهران و برادران بلوچمان بر عهده نهاد های امنیتی حکومت و مسئولین جمهوری اسلامی می باشد. ما معلمان و فرهنگیان استان سیستان و بلوچستان به ملت ایران و هموطنان عزیز بلوچ اعلام می کنیم  فریب پوسیده ی تفرقه را کنار زده‌ایم و مصمم و استوار در مبارزه با ظلم در کنار شما ایستاده‌ایم. معلمان استان سیستان و بلوچستان سوم ابان یک هزار چهارصد و یک





حمایت از حرکات دانشجوئی دانش آموزی استان سیستان و بلوچستان

26 10 2022

ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی)

در دو روز گذشته موج جدیدی از اعتراضات در بلوچستان شکل گرفته است که از هر جهت حائز اهمیت اند. از جمله این اعتراضات می توان از حرکات دانش آموزان دختر در نیکشهر و ایرانشهر و نیز حرکات دانشجوئی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان و دانشگاه آزاد شعبه خاش که مشارکت دختران در آنها بطور جشمگیری دیده میـشود، نام برد. شجاعت و عمل این دانشجویان در چنان شرایطی که خفقان و سرکوب همچنان حکم می راند بسیار ستایش انگیز است. در کنار همین حرکات اعلامیه همبستگی معلمان استان سیستان و بلوچستان با کل جنبش زن،زندگی آزادی در ایران و نیز محکوم کردن کشتار جمعه خونین زاهدان بود. حمایت از این حرکات دانشجویان و دانش آموزان در استان بسبار اساسی است چه از نظر خصلت استقلالی که با خود دارند و بعنوان شهروند مشارکت می کنند. حرکات آنها داری پتانسیل لازم برای ایجاد پیوند با کل جنبش ایران و مبارزات زنان را داراست. و در همان حال آنها که فراقومی و فرا دینی عمل می کنند از توانائی همگانی کردن حرکات در زاهدان و در کل سیستان و بلوجستان از طریق ایجاد روح همبستگی بین همه ساکنان برخوردارند. از زاویه دیگر آنها محافظه کاریهای سنتی رایج در این استان را تضعیف میـکنند و حرکات اعتراضی را بجلو سوق می دهند. ایوب حسین بر ( هوشنگ نورائی) ۲۶ آکتبر ۲۰۲۲ لندن





جمعه سیاه زاهدان و حرکات اعتراضی در بلوچستان؛ موزونی ها و ناموزونی ها

23 10 2022

 نویسنده مطلب: ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)

در مقام یک وکیل حقوق بشر نیستم که صلاحیت لازم را داشته باشم   ولی در مقام یک فرد مشاهده گر (هر چند از دور) و وفادار به اصول آکادمیک،  بنظرم  آنچه در زاهدان گذشت یک قتل عام بود؛ یک عمل عامدانه و کینه توزانه و ضد انسانی که در آن نزدیک به ۱۰۰ نفر  انسان بیدفاع و بی گناه تنها بخاطر شرکت در یک اعتراض حق طلبانه به قتل رسیدند. انگیزه ها و خصلت این اعتراض کاملا حق طلبانه بود . حتی با حقایق بشدت تحریف شده رژیم هم هیچ توجیهی برای چنین جنایتی وجود ندارد.  با همین درک و بعنوان یک فرد  دفاع از حقوق مردم بی گناه و بخون غلطیده و محکومیت بدون قید و شرط رژیم جمهوری اسلامی سعی میـکنم به دو حرکت اعتراضی زاهدان بپردازم و پاره ای از خصوصیات آنها را توضیح بدهم  با این امید که این اعتراضات به فاز بالاتری ارتقا پیدا کنند و به اهدافی کمک کنند که کل جنبش در ایران بدنبال آنست.

الف– بعضی ازخصوصیات حرکت اعتراضی زاهدان

هرچند ناموزونی در مبارزات در همه کشور وجود داردولی  از این جهت در سیستان و بلوجستان حرکات اعتراضی خصوصیات ویژه ای داشته است. حالت ناموزونی در زاهدان بدین معنی است که حرکات در فاز متفاوت و ضعیف تری قرار دارند.  از جهات مشخص تری ناموزونی  حرکات اعتراضی زاهدان نتیجه دخالت ساختارهای ویژه ای است که در این استان ساخته شده اند و به چنین وضعی  دامن زده اند. البته در حال حاضر این ناموزونی تنها نسبت به جنبش سراسری ایران محدود نیست بلکه از درون هم با چنین محدودیتی روبروست. و  چنانچه  در این پروسه نیروهای  تازه نفس و قدرتمندی  (از درون و بیرون) برای جلو راندن آن وارد عمل نشوند ،ممکن است  این ناموزونی،  هر چند در شکل و فاز متفاوتی هم چنان باقی بماند و یا حتی جهات گوناگون و متضادی بخود بگیرد که بخشا با اهداف جنبش دموکراسی خواهی و حقوق زنان در ایران همخوانی نداشته باشد.

هرچند هنوز زود است بتوان تصویر روشنی از خصوصیات حرکت های اخیر زاهدان ارائه کرد ولی با نگاه اولیه میـتوان چند نکته را با احتیاط طرح کرد.

۱- فضای مکانی:  رابطه با مسجد و پیرامون مسجد عملا بمعنای محدودیت در ترکیب و نوع جمعیت است. اعتراض بمفهوم وسیع تر خیابانی و مانند مناطق دیگر ایران در برگیرنده  نیست. در زاهدان حرکت از درون مسجد است؛ و مسجد است که به عمل آنها معنی می دهد و آن را تقدیس می کند.  در حالیکه در ایران حرکت ها ازجهاتی  بر “علیه مسجد” ( دین  سیاسی) است. مسجد در دیگر نقاط ایران به سمبل قدرت سرکوب حاکم تبدیل شده است. پایگاه دروغ سازی و پخش دروغ و خباثت دیده میـشود. در همان حال  باید توجه کرد که مردم بلوچ بندرت به اعتراضات مدنی و خیابانی آشنائی دارند  چه بخاطر موانع شدید امنیتی و چه بخاطر نگاه سنتی و قبیله ای که  تاحدودی معنی مبارزه را در  دخالت مسلحانه می بینند. قهرمان واقعی را مسلح می دانند و این سنت به تقدیس خصلت مردانگی هم کمک کرده است.

۲-فضای زمانی هم متفاوت از مناطق دیگر ایران بوده است. در مناطق ایران در همه روزها شاهد اعتراضات بوده ایم ولی در بلوچستان تا حالا این حرکات در روزهای جمعه و بعد از نماز جمعه   صورت گرفته است. این محدودیت زمانی و رابطه با نماز جمعه هم در حال حاضر گسترش اعتراضات را محدود میـکند و به نیرو های امنیتی امکان می دهد حرکات را از نظر زمانی و مکانی پیش بینی کنند.

۳- فضای اجتماعی با توجه به خصوصیت مکانی و دینی  بسیار مردانه است و محدود به بلوچ هاست. چنین خصوصیتی ایجاد رابطه را با اقشار دیگر مثلا غیر نماز گذاران در همان مکان، زنان جوان و فعال  (البته زنان عمدتا میانسال و مسن با برقع در محیط بسته ای در مسحد حمع می شوند ولی نه تنها بشدت کنترل می شوند بلکه در شرایطی ممکن است جانشان هم بخطر افتاده وبا خفگی روبرو بشوند)  و غیر بلوچ ها و غیر سنیان  بسیار محدود می کند. این خصوصیات از جهاتی هم بیانگر مخالفت بخش مهمی از این نوع اجتماعات با آزادی و حضور زنان در اماکن عمومی است.

۴- فضای سیاسی و دینی و شعار ها: خصوصیات بالا فضای سیاسی را محدود می کند. مثلا در ایران مردمی که در خیابانها و بعضا مؤسسات (دانشگاهها) جمع میـشوند با شعارهای زن، زندگی ، آزادی و شعارهای سکولار سیاسی حرکت می کنند ولی در زاهدان شعارهای  عمده، بویژه در حمعه سیاه  الله اکبر بود که البته تا حدودی پاسخی به کشتار های گسترده بود. در حرکات تا حدود زیادی حیا و غیرت مردانه اعتراضات را جهت می داد  و از این زاویه اعتراض به تجاوز به یک  دختر خرد سال هم امری مردانه تلقی می شود.  برای بخش مهمی از جمعیت مهسا امینی هم نه سمبل آزادی زنان و دموکراسی در ایران بلکه بیان یک ضعیفه برادران سنی کُرد دیده می شد .  این بدین معناست که برای بخش های سنتی دیدگاههای عشیرتی  و دینی آزادی زنان اهمیتی ندارد بلکه حاکمیت ارزش های کهنه مردسالاری اساسی است.

۵- شواهد نشان می دهند که نیروهای سرکوبگر  انتظامی از قبل آماده و با حتمال زیاد با دستور از بالا دست به شلیک و کشتار بیرحمانه مردم دست زدند.  علت و منشا چند مورد حمله با سلاح  که به کشتن یک مقام اطلاعاتی سپاه منجر شد که گویا در موج های بعدی اعتراضات صورت گرفت  هنوز روشن نیست. ولی امکان دارد نتیجه شلیک های گسرده و خونین خود ماموران امنیتی رژیم باشد و یا   عملی منفرد و نتیجه خشمی باشد  که کشتار های اولیه بر انگیخته بود.  علیرغم تبلیغات رزیم جیش عدل هم چنین عملی را بعهده نگرفت. البته  بسیاری از مردم در آنجا سلاح دارند و در شرایط بشدت حاد  جلوگیری از آنها ممکن نیست.

۶-ناموزونی داخلی را از جنبه هایی در بالا هم بیان کردیم ولی با تاکید بیشتر می توان گفت: را بطه ملموسـی بین  مردم بلوچ سنی با مردم غیر سنی و غیر بلوچ  و بطور خاص بین سیستانی و بلوچ هنوز دیده نمیـشود. زنان هنوز نقشی مهم در حرکات ندارند. از نظر جغرافیائی  بجز حرکتی محدود در چابهار، قبل از حرکات زاهدان، حرکات تا زمان حاضر فراتر از زاهدان نرفته است.   بعد دیگر که در مقایسه با کل ایران توضیح دادیم اگر کسـی از انقلاب و نزدیکی یک انقلاب  در ایران سخن بگوید، در این استان هنوز مرحله اعتراض است که به زاهدان محدود بوده و اگر سخن از انقلاب زنانه در ایران باشد اینجا  هنوز سخن از اعتراض عمدتا مردانه است. بنظرم مولوی عبدالحمید نقش مهمی در ایحاد این ناموزونی بازی کرده است.

۷-اما نقش مولوی عبدالحمید چه بوده است؟ از آنجا که حرکات اخیر در محور  مسجد، نمازگزاران و جمعه قرار داشته اند، مولوی عبدالحمید خواسته و یا ناخواسته  نتوانسته است خود را از تشنجات  کنار بکشد.  با فشار هایی که وارد شد، مولوی بیشتر به سخنانش جهت انتقادی داده است ولی کماکان و  علی رغم تهدید هائی هم که از بالا با آن روبروست، بعنوان خیرخواه دولت اسلامی و ایجاد رفرم عمل می کند. نمی توان همین سطح از انتقاد مولوی را بی ارزش تلقی کرد ولی باید در نظر داشت که مولوی  فرد محافظه کاری است و  خواهان حکومت اسلامی (او هرگز طالبان را مورد نقد قرار نداده است ، سکولاریسم را قبول ندارد و به هیچ وجه به جنبش برابری حقوق  زنان در ایران نپرداخته و از آن حمایت نکرده است) و بر قراری قانون حجاب هست و لحن انتقادی او بنحوی نیست که رابطه بین حرکات اعتراض زاهدان با کل جنبش در ایران را تسهیل کند. با توجه به تمایلات سنتی اش در رابطه بین روحانیت و حکومت،    شاید هم او متوجه شده است که این رژیم دوام نخواهد داشت بنابراین سعی کرده است خود را برای تحولات محتمل آماده کند تا باز هم جایگاهی را که دارد حفظ کند.

او نماز جمعه و دستگاه دینی قدرتمند سنیـهای دیوبندی را بطور عمده ای در دست دارد. احتمالا مولوی تلاش خواهد کرد برای گسترش و حفظـ نفوذ خود بقایای سر قبایل را با خود همراه کند و در جبهه ای واحد تشکیلاتی نظیر اتحاد المسلمین که در در زمان انقلاب ۱۳۵۷ شکل گرفت بپردازد. البته در آنزمان روحانیت سنی در بلوچستان سیاسی نبود و و حتی درک روشنی از دئوبندیسم (دیوبندیسم) نداشت و در حوزه ادبیات سیاسی و دینی بسیار فقیر بود  ولی اکنون از هرجهت موقعیت ممتازی بدست آورده است.. در آنزمان تعداد  مولوی ها از سیصد تن فراتر نمی رفت و تعداد طلبای تماام وقت  هم تقریبا در همین حدود بود. ولی اکنون شرایطـ بسیار متفاوت است. اکنون با دررنظر گرفتن تعداد طلبه ها و مولوی ها و نیز نیروهای وفادار در شبکه تبلیغ جماعت  تعدادشان به چند صد هزار نفر می رسد.

با توجه به خاطرات و ارتباطاطی  که با مولانا  فضل الرحمن  و قبلا مولانا درخواستی داشت ممکن است  حزب مورد نظر خود را شبیه  جمعیت علمای اسلام پاکستان وارد سیاست کند هرچند از نظر فکری مولوی تا حدودی التقاطی است و بعضی از ایده های اخوان المسلمینی، بویژه نزدیک کردن بخشی از قشر متوسط تحصیلکرده به خود.  البته دئوبندیان در بلوچستان هم یکپارچه نیستند و ممکن است به شاخه های رقیب همدیگر نیز تقسیم شوند

۸-گرایشات اقلیت های سنی در خود بلوچستان هم در میان اکثریت غالب سنی، دئوبندیان، لازم است مورد توجه قرار بگیرد. این اقلیت ها مانند صوفیان سنتی‌، بریلویان،  و حتی سلفی ها با توجه به فشارها یی که از طرف دیوبندیان بر آنها وارد می شد  شدیدا به جمهوری اسلامی و حتی نیروهای امنیتی نزدیک شده بودند و هنوز شواهدی از برش آنها وجود ندارد ولی نیروهائی بشدت آسیب پذیر بوده اند. اخوان المسلین را هم تا حدودی می توان  جزیی از همین اقلیت ها دید ولی آنها با  احتیاط و محافظه کاری  رژیم را مورد  انتقاد قرار می دهند.

۹- باید در نظر داشت که این حرکات در اعتراض بر علیه  ستمگری رژیم  و این  عمل جمعی مردم  در نفس خود یک قوت بود.   با آنکه حرکت روز جمعه ۱۳ اکتبر  بازهم حرکتی مردانه و از  از مسجد شروع شد و زنان در آن مشارکت نداشند  تا حدود زیادی  از حرکت جمعه سیاه متفاوت بود. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر بسیجی بیشرف بیشتر شده بود و شعار الله اکبر کمتر.  اما این را هم باید مدنظر داشت که در هیچکدام از اعتراضات  شعارهای ضد شیعه و ضد فارس هم مطرح نشد. گفته می شود جوانانی که معمولا به نماز جمعه نمی رفتند  در این جمعه برای اعتراض بیشتر به مسجد رفته بودند هر چند  این عمل جوانان با خود ضعف و قوت هایی را حمل می کرد. گزارشاتی در مورد حرکات  دانشجوئی در زاهدان و بعضی حرکات پراکنده در دبیرستانهای دخترانه شهرستانهای بلوچستان هم وجود دارد که گفته شده به دستگیریهایی هم منجر شده اند ولی این حرکات  هنوز محدود است ولی اگر گسترش پیدا کند رابطه های نوینی ایجاد می کنند که کل اعتراضات را  در سیستان و بلوچستان بمرحله عالیتری ارتقا بدهند.  

۱۰-برای منزوی کردن حرکات اعتراضی بلوچستان از جنبش ایران دو نگرش دینی و قومی در اشکال افراطی خود در کارند. گروههای جهادی و افراطی های قوم گرا به چنین انزوا و شکافی بین سنیان و غیرسنیان و بلوچ و غیر بلوچ بشدت دامن می زنند هر چند  هنوز جهت خیلی روشن و فعالـی ندارند. 

 بنظرم گروههای معترض ترقی خواه با آنکه محدودند   در چنان حالتی هم فرصت تاثیر گذاری دارند  (توجه به بند ۹) و الا ممکن است مغلوب و صدایشان شنیده نشود.  ایجاد رابطه با کل جنبش دموکراسی خواهی و آزادی زنان می تواند حرکات آتی را در همه بلوچستان جهتی ترقی خواهانه بدهد.  شرکت وسیع جوانان در حرکات اعتراضی زاهدان بیانگر وجود پتانسبل برای تاثیر گذاری است. علاوه بر این، وجود هسته های کوچک و پراکنده  از  حرکات زنانه هم بخوبی بیانگر این است که میتوان آنها را به سوی یک نیروی جدی برد. یک طبقه متوسط گسترده تحصیلکرده در میان مردان و زنان اکنون در بلوچستان وجود دارد و بخش مهمی را هم تحصیلکردگان بیکار تشکیل می دهند. در همانزمان ساختار های قدرت و پرستیژ در محل در دست نیروهای صاحب امتیازی است که یا بشدت در مقابل حرکات میـایستند و یا اینکه میـخواهند آنها را با مقداری اصلاحات در چهارچوب وضع موجود متوقف کنند. اما از هم اکنون هم کسانی هستند که احساس میـکنند این رژیم دارد از قدرت میـافتد و سعی میـکنند از همین حالا  طوری برخورد کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب تا در آینده امتیازات خود را تا جائی که ممکن است حفظ کنند.

ب- حالا چه نتایجی می توان گرفت؟

با توجه به ارزیابی فوق  از دو حرکت اعتراضی زاهدان در دو روز جمعه و از جمله جمعه  فاجعه بار و سیاه، میـتوان به نکاتی رسید که از نظر من  تاکید روی آنها  لازم است. من در اینجا قصد نداشتم نکات  قوت و ضعف را با تفصیل  بیشتر توضیح بدهم اما عده ای هستند که اساسا منفعت شان در این نیست که به جنبه های ضعف این حرکات بپردازند تا بتوانند داستان های خود را  کاسبکارانه  بچند رسانه تصویری بفروش برسانند. توجه به ترکیب جمعیت از نظر جنسی و جنسیتی، ترکیب جمعیت از نظر قومیتی و نیز مذهبی،  ترکیب سنی،  نوع شعارها، زمان و روز اعتراضات،  مکان اساسی شروع و رابطه مکانی اعتراضات همه بما امکان می دهد که با جمع بندی  از  اعتراضات زاهدان تا این زمان به طرح نکات زیر بپردازیم.

با آنکه جنبه هایی از ناموزونی موجود با کل جنبش ایران ممکن است با تداوم اعتراضات در بلوچستان کاهش پیدا کند ولی تا زمان حاضر با وجود مشاهده بعضی تغییرات، این شکاف در فاز اعتراضات  هنوز چشمگیر است. وجود و نفوذ ساختارهای قدرتمند  محافظه کار و صاحب امتیاز   دینی و سرطایفه ای و احتمالا هم قتل عام وحشتناک مردم معترض در زاهدان  نقش  مهمی در تداوم این ناموزونی بازی می کند. 

 با توجه به فضاهایی مکانی، زمانی، سیاسی و ایدئولوژیک  و جمعیتی در حرکات تاکنون زاهدان،  برای رفع این ناموزونی و رادیکالیزه کردن اعتراضات دربلوچستان  بنظرم لازم است فراتر از وابستگی به مکان عبادی دینی (مسجد و مصلا) به حرکات ادامه داد؛ نه تنها موسسات بلکه محله و خیابان را مکان اساسی اعتراض قرار داد. اعتراضات در  محلات و خیابانها زمینه همکاری ومشارکت گسترده بلوچ و غیر بلوچ، سنی و شیعه و بهائی، سیستانی و بلوچ و حتی زنان را بیشتر  فراهم میـکند.   هرنوع تهدید و سرزنش غیر بلوچ و غیرسنی می تواند حرکات را بیشتر بسوی فرقه ای شدن و قوم گرائی تخاصم آمیز  ببرد و این چیزی است که جمهوری اسلامی در این شرایط به آن نیاز دارد و دامن هم می زند.

بنظر  ضروری می رسد که  وابستگی به روز و زمان خاص ( جمعه و بعد از نماز)  را به کنار گذاشت. از این طریق میـتوان هم  از وقفه و ناموزونی متعاقب آن کاست و هم توان عمل و  پیش بینی نیروهای سرکوب را بشدت کاهش داد و فضای مشارکت  را وسعت داد.

شعارهای دموکراسی خواهی، حقوق زنان و ایجاد همبستگی با تمامی مردم ایران اهمیت اساسی دارد. دادن فضا بزنان با  تشویق جدی آنها به شرکت و حتی دادن فرصت رهبری اعتراضات به آنها ضرورتی برای دموکراتیزه کردن این حرکات و  ایجاد رابطه با کل جنبش در ایران است.

دادن جای محوری به شعار “زن، زندگی، آزادی” همراه با ترجمه بلوچی آن و شعارهای ضد سیستم و بردن پلاکاردهایی از عکس های مهسا، نیکا، حدیث و البته قربانیان جمعه خونین زاهدان، آمدن زنان  و مردم غیر بلوچ و منجمله مردم سیستانی در حرکات اعتراضی در سیستان و  بلوچستان بسیار ضروری است.  مشارکت همه اقشار ساکن زاهدان توان تبلیغاتی و سرکوب رژیم را بشدت کاهش خواهد داد.  از این جهت شعاری مانند بلوچ، سیستانی, بیرجندی و کرمانی اتحاد اتحاد می تواند گام موثری در این جهت باشد.

توجه به این نکته هم حائز اهمیت است  که جنبش ایران که بحق زنان در آن نقش رهبری بازی کرده اند،  خود را به یک مرحله انقلابی نزدیک میـکند  و برای رسیدن به یک سیستم دموکراتیک و سکولار بر علیه این سیستم توتالیتر دینی و نظامی عمل میـکند. لازم است نیروهای ترقی خواه با درک چنین جهتی حرکات را بجلو ببرند.

همانطور که تا حالا دیده ایم در زاهدان جوانان نقش اساسی را در حرکات  اعتراضی داشته اند و حتی با هوشیاری از دادن شعارهای تفرقه انگیز مذهبی و یا قومی خودداری کرده اند ولی باز هم لازم است نکات فوق هم مورد توجه قرار بگیرند تا هم  اعتراضات  رادیکالیزه  شوند و هم رابطه ها  با کل جنبش در ایران تقویت شوند و هم  ناموزونی موجود کاهش پیدا کند.  نیروهای سکولار و مترقی لازم است خود را از پوپولیسم رایج جدا کنند و  با استقلال از دستگاه دینی مولویان و از جمله مولوی عبدالحمید دست به فعالیت و نهاد سازی بزنند. مولوی عبدالحمید نمی تواند فراتر از یک رفرمیست محافظه کار دینی عمل کند و تلاش می کند رابطه با جنبش سکولار و زنان در ایران محدود شود و حتی در آینده از زاویه قدرت و تاجائی که ممکن است هم حجاب اجباری و هم سلطه دین بر سیاست و دولت حفظ شود. 

نکته  بسیار مهم دیگر این است که همدردی و همراهی گسترده تر جنبش دموکراسی خواهی و کلا جنبش “زن، زندگی, آزادی” دیگر نقاط ایران از اعتراضات زاهدان و محکوم کردن صریح و محکم  جمعه سیاه  می تواند عامل بسیار مهمی در بالا کشیدن اعتراضات زاهدان و گسترش آن به مناطق دیگر سیستان و بلوچستان باشد. 

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)- لندن- ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲





گرایشات مخالفان رژیم در بلوچستان

12 10 2022

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی) 

گزارشات مربوط به اعتراضات جمعه در زاهدان اکنون  وسیعا به مدیای اجتماعی و خبرگزاریها رسیده  است.  ویدئو ها نشان می دهند که مردانی بشدت  خشمگین پس از نماز جمعه به خیبان آمده اند تا اعتراض خود را مورد تجاوز به دختری بیدفاع بوسیله یک مامور   انتظامی رژیم  اعلام کنند.  و  بعضی از معترضان  هم در تلاشند آن را به  جنبش های  دموکراسی خواهی و حقوق زنان  پیوند بدهند.  خبر  از شدت سرکوب و تلفات زیادی شده است ولی هنوز نمیـتوان از میزان صحت آنها مطمئن بود. در  زاهدان  و حتی کل بلوچستان   نیروهای گوناگونی  با هم ترکیب شده اند.   

به نظرم در مخالفت با رژیم   ۴ گرایش  الان در بلوچستان دست در کارند.

اول طالبانیان که از زاویه دینی و شرعی و ضد شیعی به مسئله میـپردازند.

دوم نیروهای سنتی قبیله ای که با گرایش اول در مواردی همخوانی دارند و غیرت و ناموس بلوچی را اساس می دانند. سوم گرایشات تندرو قومی و خالص گراست  که از زاویه بلوچی ضمن خم شدن بسوی دو گرایش اول و دوم  مخالف شدید  ایجاد ارتباط و همراهی با جنبش دموکراسی ایران  هستند. بخش عمده آنها تنها راه فرار از تبعیض را  جدائی بلوچستان از ایران می دانند و تا جائی که بلوچند حتی مهم نیست که کدام نیرو بر آن مسلط می شود.

چهارم گرایشاتی که بر ضرورت ایجاد رابطه با جنبش زنان و دموکراسی در ایران تاکید دارند و معتقدند بهترین راه نفی تبعیض و نابرابری و مشارکت عادلانه  در ایجاد  دموکراسی در کشور  قرار دارد.

هوشنگ نورائی  ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲





بیانیه‌ زنان بلوچ

12 10 2022

در پیوستن به جنبش زن زندگی آزادی

(جَنین، زِند، آجوئی)


️ما زنان بلوچ در جغرافیای ایران، تحت ستم‌های مضاعفی روز را به شب می‌رساندیم. رنج، فقر، تبعیض، بیکاری، ناامنی، استثمار نیروی کار و منابع بلوچ‌ها عادی‌سازی شده است. ما زنان بلوچ همراه برادران مان از ستم‌های ملی/اتنیکی و طبقاتی/مذهبی رنج می‌بردیم و در عین حال زن بودیم و ناموس؛ نه تنها برای پدر، برادر و شوهر که برای طایفه و دستگاه دین و هم‌چنین دولت.

گرچه سال‌ها در برابر مردسالاری، بنیادگرایی (طالبانیسم)، تبعیضات قومی، طبقاتی و ارتجاعی حاکم در کنار دیگر خواهران و برادران مان، گاه پر شور و علنی، و گاه در خانه و یا جمع‌های کوچک خواهرانه مقاومت کرده بودیم، اما باور داشتیم که این برنامه‌های دموکراسی‌خواهی، تحول‌خواهی و توسعه‌گرا هستند که از پیش مشق مبارزه برای زندگی بهتر را برای ما نگاشته‌اند. از همین رو، ما همواره نشان می‌دادیم که در کنار آنان مطالبات خاص خود را نیز پیگیری خواهیم کرد.

 ️با مرگ تراژیک مهسا، و موجی که سراسر ایران را درنوردید، به یکباره خود در ابتدای صف مبارزه یافتیم. «زن، زندگی، آزادی» حیاتی دیگر به ما بخشید. به یک‌باره با واژه به واژه آن به شعف آمدیم و گفتیم می‌خواهیم زندگی کنیم. این زن است که می‌خواهد زندگی‌اش را آزاد کند و آزادی او آزادی همه است.

ما تا پیش از آن سوژه‌هایی بودیم درصدد بهبود چند بند قانون ازدواج و طلاق، خواستار تبعیضات کمتر در استخدام بلوچ ها، از مبلغین مذهبی می‌خواستیم مانع تحصیل دختران نشوند، از پدرها و برادرها درخواست می‌کردیم دختران و خواهرانشان را در کودکی شوهر ندهند، زن‌کشی‌ها را به شماره درمی‌آوردیم و علنی می‌کردیم، با طایفه و احکامش مدارا می‌کردیم، سعی می‌کردیم بر ساختار متصلب مردسالارانه بدوی آن تاثیر بگذاریم و از دولت درخواست کنیم به ما برای در امان بودن از خشونت، مجوز خانه‌های امن و برای جلوگیری از بارداری‌های ناخواسته به ما وسایل پیشگیری از بارداری بدهد.

️همه این‌ها در جای خود کارهای کوچکی نبودند، اما در برابر خیزش زنانه‌ای که سراسر ایران را در نوردیده است به راستی که هیچ است. ما زنان بلوچ به یکباره و با هیجان و انرژی وصف‌نشدنی همراه با سایر خواهران مان در سراسر ایران «زن، زندگی، آزادی» را نه برای خود که برای زندگی همه مردم خود نیز طلب کردیم؛ زندگی‌ای که هیچ سلطه‌ای برنتابد و هرگونه ولایت پدر، برادر، طایفه، دین و دولت بر بدن و زندگی و رهایی خود را نفی کند. «زن، زندگی، آزادی» به تمام اشکال ستمی که بر ما می‌رود، می‌تازد و شگفتا که ما نیز در این خواهرانگی با زنان کرد، لر، عرب، فارس، و دیگر اتنیک/ملیت‌های ایران در همین چند هفته این را آموختیم و چه بسیارند چیزهای دیگری که در این مسیر باید بیاموزیم.

 در حالی‌که هنوز ما را ناموس می‌دانند، هنوز سرکوب مان عریان است، برای دادخواهی از دختر مورد تعرض قرار گرفته صدها بلوچ را می‌کشند، ما را اشرار مسلح و تروریست می‌دانند، از ما بلوچ‌ها انسانیت‌زدایی می‌کنند، بنیادگرایی طالبانی سایه‌اش بر زندگی ما سنگینی می‌کند (به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت طالبان)، هنوز دولت‌ها سرنوشت ما را معامله می‌کنند، هنوز در صفوف مبارزه به توانایی و شعور ما با شک و تردید و انکار نگریسته می‌شود، اما با وجود تمام این سختی‌ها، ما باور داریم که موج اخیر، دیگر همه ما را تغییر داده است.

ما به گذشته بر نمی‌گردیم و در کنار خواهران مان برای ساختن نخستین انقلاب زنانه تاریخ می‌ایستیم و می‌جنگیم.

زنان بلوچ

جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱





زاهدان به قتلگاه تبدیل شد

12 10 2022

هوشنگ نورائی.(  ایوب حسین بر) 

همه گزارشات تائید.میکنند که در زاهدان تعداد کشته ها  و زخمیان به  دها نفر  رسیده  است. این تعداد کشته به تنهائی در هیچیک از شهرهای دیگر ایران گزارش نشده است. این کشتار بیرحمانه در زاهدان از یک جهت ادامه کشتار های بیرحمانه ای است که در سراسر ایران ادامه یافته است و از طرف دیگر نشان می دهد که رژیم تا چه میزان در این استان وحشیانه تر عمل می کند. گزارش در مورد تعداد نامتناسب  اعدامیان  در این استان هم بیانگر این نکته  است که سفاکی  رژیم در این استان   با  کینه توزی،  تبعیض و تحقیر شدید همراه بوده است. اکنون این احساسات ناشی از تبعیض و تحقبیر   که در اشکال و گرایشات گوناگونی انباشته شده است در مردم  چنان زبانه کشیده که  به صورت یک آتشفشان در آمده است. رژیمی  که جز قلدری، تبعیض، تحقیر و سرکوب چیزی به مردم گرسنه این منطقه  نداده است اکنون با چنین خشم کوبنده ای   روبروست.

آن چه برای مردم بلوچ اکنون اهمیت دارد این است که این نیروی  سترگ پر  از خشم و نفرت را در همبستگی با کل جنبش دموکراسی خواهی و در حمایت از  «زن، زندگی، آزادی » هدایت کنند و بین آن دختر بیدفاع بلوچ، جان باختگان  زاهدان، مهسا امینی و حدیث نجفی پیوند ایجاد کنند. تبعیض و تحقیر مردم در خصلت دیکتاتورها و رژیم های توتالیتری است و با بر انداختن آن ها راه ها برای ساختن جامعه ای  بهتر،  آزادتر و عادلانه تر باز خواهد شد.  در ضمن این نکته هم لازم است  مورد توجه باشد  که   مشارکت  زنان بلوچ در حرکات اعتراضی  برای ایجاد پیوند های  انسانی و رهائی بخش  و نفی هرنوع ستمگری و بیعدالتی و گسترش و  نحکیم ارزش های دموکراتیک اهمیت ویژه ای دارد. قدرتمندی زنان مهمترین وسیله ای است که آنها را از اجحافات و فشار ها و ستمگری ها ازهر جانبی که بر آنها میـرود محافظت می کند.

هوشنگ نورائی.(  ایوب حسین بر)  یکم اکتبر ۲۰۲۲ لندن.





دارا جهان ندارد

22 08 2015

balouch-yasaman0سفر به سیستان و بلوچستان/بخش دوم
دارا جهان ندارد
گزارش و عکس: یاسمن خالقیان

ایلنا : برای تهیه گزارش از مناطق مختلف سیستان و بلوچستان باید با یک محلی همراه شد، کسی که سالهای بسیاری از عمر خود را در این استان گذرانده باشد تا بتواند اطلاعات کافی و درستی از وضعیت این مناطق ارائه دهد؛ شخصی قابل اعتماد؛ بدون موضع گیری های مرسوم قومی در این منطقه؛ به همین خاطر است که به واسطه مرد راهنما در تمام طول سفر به این سرزمین بکر و زیبا با مردمی مواجه می شوم که به جرات می توانم بگویم محبت بسیار زیادی به یک غریبه دارند؛ ادامهٔ مطلب »





مصائب عشایر در هامون از نفس افتاده

17 08 2015

balouch-yasmanسفرنامه سیستان و بلوچستان/ بخش اول
یاسمن خالقیان
ایلنا : سیستان و بلوچستان از استان های مرزی و استراتژیک کشور که جمعیت عشایری بسیاری را در خود جای داده است با بحران تامین آب مورد نیاز در جهت فعالیت عشایر که به پشتوانه کشور شهره اند روبروست؛ با توجه به نقش مهم عشایر در زمان جنگ، بررسی وضعیت زندگی این قشر حائز اهمیت است؛ به خصوص که از انقلاب تا کنون تغییر خاصی در شرایط زندگی آن ها به وجود نیامده است؛ کما اینکه بسیاری از عشایر به دلیل شرایط سخت زندگی و برخلاف شیوه و سبک زندگی خود از زمان تولد؛ به یکجا نشینی روی آورده و با سختی بسیار گذران زندگی می کنند. ادامهٔ مطلب »





اعتراض گسترده مردم کریم آباد ایرانشهر به کشته شدن دو جوان بلوچ

11 05 2015

balouch-iranshahr2می مکران : غروب روز یکشنبه بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ مامورین انتظامی به روال همیشگی شان بسوی یک خودرو حامل گازوئیل در روستای کریم آباد از محمدان (در غرب ایرانشهر) شلیک کرده که به دلیل آن خودرو منفجر و بر پایه گزارشات از محل، دو سرنشین خود رو کشته می شوند. مردم از این حادثه به خشم آمده و تظاهرات می کنند و حداقل دو ماشین شهرداری و یک خودرو نیروی انتظامی را به آتش می کشند. ادامهٔ مطلب »





آن ها برای به آتش کشیدن بلوچستان خیز برداشته اند!

11 04 2015

balouch-jashadlآن ها برای به آتش کشیدن بلوچستان خیز برداشته اند!
ارژنگ بامشاد
با بالا گرفتن آتش جنگ شیعه وسنی در منطقه که شعله های آن در سوریه، عراق، بحرین و یمن زبانه می کشد، تلاش برای به آتش کشاندن بلوچستان و کردستان به عنوان استان هائی با اکثریت سنی مذهب، و حتی خوزستان گسترده تر از پیش شده است. اخبار درگیری های در بلوچستان و انعکاس گستردۀ آن، نشاندهنده توجهی است که به این استان مرزی کشور می شود و به نظر می رسد که این استان در کانون توجه نیروهائی است که قصد دارند آتش جنگ شیعه و سنی را بیش از گذشته شعله ور سازند. ادامهٔ مطلب »





تاریخ نقاب‌ها را از چهره برمی‌دارد! (درباره حرکت صنفی معلمان)

27 02 2015

moalem-kanoonتاریخ نقاب‌ها را از چهره برمی‌دارد! (درباره حرکت صنفی معلمان)
یاسر ریگی، معلم
همواره در شرایط حساس تاریخی که تغییرات رخ می‌دهد گروه‌بندی‌ها مشخص می‌گردد و صف‌بندی‌ها شکل می‌گیرد. همانطور که در شرایط انقلابی افراد و گروه‌ها چهره‌ی واقعی‌شان را به نمایش می‌گذارند چون دیگر ریاکاری ثمری جز از دست دان منافع ندارد. ادامهٔ مطلب »